کاش یادم نرود....
این هفته از همان هفته ها شد... از همان هفته هایی که از قبل، همه ی روزهایت،ساعت هایت ، با کارهایی که دیگران و خودت ، برنامه ریزی کرده اند،پُرِ پُر است و اصلاً جایی برای هیچ کاری نمانده است ... یکی از روزهایِ این هفته ، روزِ موعود بود .. روزی که قرار بود نتایج یک کارِ جمعیِ چند ماهه، در قالبِ یک جشنواره و با کلی میهمان،رونمایی شود کاری که کلی برایش زمان گذاشته بودیم ... انرژی ... کارِ تخصصی کارشناسی کلِ هفته هم برایِ جمع بندی نهایی، کارِ نکرده داشتیم !!! برایِ دقیقه یِ نود و حتّی وقتِ اضافه در همین روزها . . . مدام اتفاق هایی که نباید بیفتد .. افتاد اتفاق هایی که منتظرش نبودیم مثلاً میهمانِ شهرستانی وسطِ هفته مثلاً سرماخوردگی پ...