می نویسم ....
می نویسم تا حس و حال این روزها اگر در ذهنم نماند، که بعید می دانم نماند، جایی برای یادآوری تمتم و کمال حس این روزهایم وجود داشته باشد می نویسم تا یادم بماند که با چه مشقتی اندک اندک و آهسته آهسته کوشیدم تا بی دغدغه تر و راحت تر بزرگ شوی نه برای آنکه به قول پدر بیاموزم که چه رنجی کشیده اند پدرها و مادرها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و بعد به راحتی یک شیشه کوچک شیره را از هم دریغ کنیم نه امیرم می نویسم تا یادم بماند من و بابا عادل وجودت را تمنا کردیم و حضورت را با صلاح خدا به دستانش سپردیم تو این جایی مادر در آغوشمان وظیفه داریم تمام توانمان را تمام هست و نیستمان راخرج بالندگیت کنیم ...