امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

اِليــــــــــــما

کاش یادم نرود....

1392/8/2 10:37
نویسنده : اِليــــما
325 بازدید
اشتراک گذاری

این هفته از همان هفته ها شد...

از همان هفته هایی که از قبل، همه ی روزهایت،ساعت هایت ، با کارهایی که دیگران و خودت ، برنامه ریزی کرده اند،پُرِ پُر است و اصلاً جایی برای هیچ کاری نمانده است ...

یکی از روزهایِ این هفته ، روزِ موعود بود .. روزی که قرار بود نتایج یک کارِ جمعیِ چند ماهه، در قالبِ یک جشنواره و با کلی میهمان،رونمایی شود

کاری که کلی برایش زمان گذاشته بودیم ... انرژی ... کارِ تخصصی کارشناسی

کلِ هفته هم برایِ جمع بندی نهایی، کارِ نکرده داشتیم !!! برایِ دقیقه یِ نود و حتّی وقتِ اضافه

در همین روزها . . . مدام اتفاق هایی که نباید بیفتد .. افتاد

اتفاق هایی که منتظرش نبودیم

مثلاً میهمانِ شهرستانی وسطِ هفته

مثلاً سرماخوردگی پسرک

مثلاً اسباب کشی داخلی در اداره

این شد که ماندنمانِ در اداره از ساعت های ِ معمول و مرسوم گذشت ... این شد که بیشترِ انرژی در اداره مصرف شد . . . خسته و داغان می رسیدم به پسرک ، به خانه ، به همسری

این شد که در خانه نیاز به حمایت داشتم .. یک حمایتِ بی منّت ِ تمام عیار

و همین شد که دوباره شرمنده شدم ...

روزِ آمدن میهمان ها را مرخصی گرفتند و ماندند خانه ... چه اهمیّتی داشت که میهمان دختر دایی من بود و خانواده اش

این شد که تمامِ کارهایِ پسرک از حمام تا همه اش را خودشان انجام دادند

این شد که وقتی کلید انداختم و وارد شدم، در حالِ نصبِ پرده ی شسته شده بودند

این شد که خیلی شرمنده ام و البته متشکّر

فقط کاش یادم نــــــــــــــــــــــــــــرود.....

پ ن :

آخیش!!!! تمام شد .... شکر که خوب هم تمام شد . . حالِ مادری را دارم که چندمین دخترش را با عزِّت و احترام ، شوهر داد و رفت ،با این تفاوت که زندگی از این پسش هیچ ربطی به من ندارد البته چند ماهی باید پاسخ گویِ چراییش باشیم . . .

- نوشتم کاش یادم نرود، چون حجمِ خودم را وقتی کم می آورم و از همه چیز تهی می شوم ، خوب می دانم ... وقتی چشمم را می بندم و فقط همین لحظه را می بینم که اوضاع بر وفق مرادم نیست .. اصلاً نوشتم که یادم نرود. . که یادم بماند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان کیامهر
1 آبان 92 13:45
بعد از خوندن نوشتتون این شعر اومد تو ذهنم : شکر نعمت نعمتت افزون کند،
فکر کنم به جا بود.
ایشالا همیشه جمع خونوادتون برقرار و شاد باشهو در کارهاتون موفق


شکر نعمت نعمتت افزون کند،
شکر نعمت نعمتت افزون کند،
انشالله . . .
ممنونم
انجمن پاتوق من و تو
2 آبان 92 14:40
سلام دوست عزیز وقت بخیر وب عالی دارید خدا تمام کوچولوهای عزیز زیر سایه پدر و مادر حفظ کنه دوست عزیز انجمنی دارم خوشحال میشم از بازدید کنید مایل بودید عضو بشید بیا از من و تو ما بسازیم انجمن پاتوق من و تو www.patoghmanoto.ir به امید روز های بهتر
یاسمن
2 آبان 92 22:15
سلام المیا جان من از وبلگ الی جون اومدم اومدم اجازه بگیرم متن زیباتو توی وبلاگم بزارم اگه ایرادی نداره منتظرم که بهم خبر بدید.همون متنی که الی پست ثابت وبلاگش گذاشته ممنونم دوست خوبم


سلام عزيزم . . . خوش اومدي . . . خواهش مي كنم
ممنون كه پرسيديد
باران
3 آبان 92 3:49
چقدر خوب که همه چی خوب پیش رفت
چقدر خوبه که می خوای کمک های دیگران یادت بمونه


سلام
مممنون ن ن ن ن ن
خدا كنه يادم بمونه!!!!!!!!!!!!!!
زهرا (گل بهشتي من)
4 آبان 92 10:10
خدا برای هم حفظتون کنه که اگه ایشون اینقدر خوب و عالی در همه شرایط پشتیبان شماست قطعا در شرایط مشابه شما هم لطف متقابل داری....خدا خانواده تونو پایدار و پربرکت کنه.
دلم برات تنگ شده بود....روی ماه گل پسرتو ببوس!


سلام زهرا جان
ممنونم براي دعاهات
من هم هيمن طور