امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

اِليــــــــــــما

مادرانه هاىِ وبلاگي

1392/7/15 13:02
نویسنده : اِليــــما
379 بازدید
اشتراک گذاری

كسي كه اين سويِ فضايِ مجازي نشسته است بعد از كلي كلنجار با خودش ، سعي مي كند ضمنِ حفظِ آرامشش ، حرف هايِ تلمبار شده رويِ دلش را بزند، عصباني نيست ... امّا دلخور است ، دلخور و دلگير از فضايي كه در دنيايِ مجازي ، مخصوصاً اين روزها ، پا گرفته و رواج يافته است. . .

 اين همه يك تنه به قاضي رفتن ها ... راضي بر گشتن ها ... به همين راحتي حكم صادر كردن ها ...ناعادلانه قضاوت كردن ها...

دنيايِ آدم ها را ... مهمترين تصميماتشان را كه با كلي مطالعه و امكان سنجي و بررسي گرفته اند ، صفر مطلق! ديدن ها . .

وبلاگ هايِ مادرانه را مي گويم . . . و همان جوّي را كه اين همه غليظ و پررنگ در دنيايِ مجازي حاكم شده است

مادرهايي كه دو دو تا چهارتايشان رسيده به اينجا كه ... برايِ هميشه يا مدّتي تحصيلشان را در دانشگاه هاي نام دار، حرفه ي تخصصي  و حضورشان در اجتماع را به نفعِ بچه ها كم كنند ... و بمانند و كنارِ بچگيشان و يك بارِ ديگر از نو بزرگ شوند ... بچه ها را با نگاهِ خودشان ...با كلامِ خودشان و حضور بي جايگزينِ خودشان به بالندگي برسانند

در مقابل هم مامان هايي هستند كه دو دو تا چهارتايشان به يك عددِ ديگر رسيده است... نه اينكه تربيتِ بچه! ميزانِ اهميتش! نحوه ي ِ بزرگ شدنش! مهم نباشد ...نــــــــــــــــــــــــه ... اتفاقا مهم است اما مجبورند در كنارِ همه يِ شرايطِ زندگي سركار هم بروند ... مجبورند كِــــــــــــــــــش بيايند و با يك دست چند  هندوانه را بلند كنند ... و تازه هميشه و مدام عذابِ وجدان هم داشته باشند ... مهد كودك را با آغوششان عوض كنند و هي و مدام ، دردِ آغوش بگيرند... شب ها كلي بيدار بمانند و صورتِ مه گونِ دردانه را رصد كنند و افسوسِ تمامْ وقت نداشتنش را بخورند ....

مدام در عجله اي دايم باشند ... بدو بدو كتاب بخوانند .. غذاي ِ مخصوصش را درست كنند ، پارك بروند ... بازي كنند و در ضمن همه ي آنها عذابِ وجدان داشته باشند

انگار مادرانه ها شده اند ، اين يا آن ... خوب و بد... صفر و يك . . . يكي مي شود استاندارد و مقياسِ سنجشِ مادرانگي و يكي مي شود نقطه ي مقابلش ....

باور كنيم نسخه نوشتن براي زندگي آدم هايي كه از آنها شناخت هم داريم سخت است... خيلي ...واي به روزي كه حكم  كُلي ثابت كنيم . . .نسخه يِ دستِ جمعي و  صفر و يكي بنويسيم . .

باور كنيم شرايطِ زندگي آدم ها خيلي با هم فرق مي كند ... باور كنيم وقتي وبلاگمان روزانه كُلي بازديد دارد ... كَمَكي بايد مدارا كنيم .. حواسمان را جمع كنيم ... مواظبِ دل هايِ آدم ها هم باشيم


 پ ن  : بله قبول دارم كه وبلاگ ، صفحه ي شخص آدم هاست .. براي نوشتنِ نقطه نظرات و انديشه هايش . . جايي براي گفته هايِ مغز و نگرش و ايدئولوژي هايش .. قبول دارم مي شود خيلي وبلاگ ها نرفت ... خيلي پست ها را نخواند ... امّا اين فضايِ حاكم خيلي پررنگ تر از آن است كه بشود ، نفسش نكشيد . . نديدش ... با علمِ به نشرش اين جا مي نويسم وگرنه هنوز كاغذ و قلم هست براي يواشكي نوشتن ها ... براي گذاشتن حرف هايي با مخاطب خاص برايِ‌فرداهايِ در راه . . اين جا نوشتن آداب دارد

+ لينك زن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

زهرا (گل بهشتي من)
13 مهر 92 10:54
كدوم وبلاگ و كدوم پست و از طرف چه كسي خاطر عزيز اليماي نازنينم رو آزرده كرده؟
مهربونم، من با اينكه در شرايط مشابه تو هستم گاهي وقتي مقدار رسيدگي و حساسيت تو و مادري تو رو ميبينم از خودم شرمنده ميشم....دست ماروهم بگير بانو....و نگذار بيرون گود نشسته ها ناراحتت كنن.


اي جانم م م م
اينجوري مي گي عذاب وجدانم بدتر و بدتر ميشه . . .
كلي بود
منظورم كس و نفر خاصي نيست
مامان بهاره مامان امیرمحمد
13 مهر 92 12:14
سلام خواهش می کنم به وب من سربزنید یک موضوع خیلی خیلی مهم ممنون


اي واي . . با اين وضعيت چرا؟؟؟؟؟
غزاله
13 مهر 92 13:57
مادری یعنی همین دویدن ها و در اخر نگرانی و دلشوره.اگه تمام وقت هم در اختیار فرزندت باشی باز هم عذاب وجدان داری چون مادری و این سخت ترین و لذت بخش ترین حس عالمه....


و لذت بخش ترين حس عــــــــــــــالم
دوست مجازی ات!
13 مهر 92 15:11
سلام بر الیما بانو
صد البته که شرایط زندگی هر کس با دیگری فرق داره
و صد البته که بعضی مجبور می شوند بر خلاف طبیعت مادرانه شان، دلبندشان را برای مدتی از خود دور سازند
اما
انتقاد بر بعضی مادرانی است که اولویت ها را رعایت نمیکنن جان خواهر
مثلا داشتن استقلال مالی برایشان مهمتر است از بچه داری در اوج نیاز کودک به مادر،
یا مثلا رفتن بر سرکار بخاطر اینکه مبادا بعدا در خانه حوصله شان سر برود
یا مثلا بتوانند در جامعه حضور پررنگی!داشته باشند
یا خیلی ها(اکثرا) می گویند بدون کارکردن ما چرخ زندگی نمی چرخد در حالی که دیده می شود که بیشترشان حقوق ماهیانه شان را صرف خرید یه ماشین دیگه،یه خونه دیگه، طلا،نقره و خرجهای اضافه(که اگر واقعا نباشند هیچ ضرری به اصل زندگی نمیرسند فقط کمی از رفاهشون کمتر میشه)می کنند.
بنظر بنده ی حقیر انسان می تواند کمتر بخورد و کمتر بپوشد و کمتر در رفاه باشد ولی نباید خود را در این زمان حساس(سالهای اول تولد که اوج نیاز کودک به حضور مادره)دریغ نماید...

و هزاران البته که فقط خدا از دل و زندگی دیگران آگاه است...




سلام سلام سلام سلام سلام بر دوستم م م م م و دختر دردونه ي نازنيم
بله
بله
بله
هزاران البته که فقط خدا از دل و زندگی دیگران آگاه است . . .
دوست مجازی ات!
13 مهر 92 15:30
1. کلا حکم دادن تو زندگی دیگران کار خلافیه

2. ولی میشه یه کار بد رو که دیدیم بگیم بده و یه کار خوب رو بگیم خوبه. اینها حکم های کلی هستن،البته فقط در مورد اون نوع کار(کار بد همیشه بده و کار خوب همیشه خوب)
3. یکسری کارها به نوعی خوب و بدشون بسته به شرایط داره پس حکم دادن در موردشون سختتره چون باید دقیقا تو شرایطش باشیم

4.حکم کلی در دسته سوم کارها غلطه
5.کلا حکم دادن تو زندگی دیگران کار خلافیه
6.دوستت داریم الیما همه جوره


من فقط شماره ي 6 نفهميدم ....ميشه دوباره و بيشتر توضيح بديد؟؟؟با تشكر
دوست مجازی ات!
13 مهر 92 15:33
عذاب وجدان برای کاری که میدونی تو شرایطی که توش هستی کار درستیه غلطه!!!!!!!
(اگه فهمیدی چی گفتم؟!!!)

به جانِ خودِ خودِ خودم فهميدم . . . .
و درسته
قبولش هم دارم
دوست مجازی ات!
13 مهر 92 15:41
یه حکم کلی من دارم:
چرا بیشتر این خانم های کارمند با اینکه کلی پول دارن، اینقدر گدابازی در میارن؟اصلا مهمونی نمیدن یا کادو برای من نمیخرن یا خیلی حسابگرن...

توجه کردی تا حالا؟!!!دیدم که میگما

(کلا این سوال منه از خواهر کارمندم اونم میگه بخاطر اینکه ما برای پول زحمت میکشیم نه مثل شما...)

حالا شما چی میگین؟


چون خيلي بالاي منبر بودم و كلي غر زدم فعلا تا هفت روز قضاوت نمي كنم
ميشه هفته ي ديگه بگم؟؟؟
دوست مجازی ات!
13 مهر 92 15:45
به هر حال خدا قوت
اینجور که پیداست با اینکه کارمندی و وقت نداری، ولی بیشتر من که خانه دارم به زندگی و امیررضای ما میرسی




ممنونم
نه دوستم
اينجوري نيست
فقط دارم سعيم و مي كنم
مطمئنا مامان هاي تمام وقت وقت ييشتري مي گذارند. . .
مامان آريا
13 مهر 92 15:51
سلام دوستم
به نظر من هم رعایت اولویت ها خیلی مهمه.
یه وقتی یکی هست واقعا زندگی ش نمی چرخه، مخصوصا تو شهرهای بزرگ و زن و شوهر مجبورن با هم کار کنن تا زندگی شون سر و سامون بگیره. اما بعضی ها واقعا از اون ور بوم میفتن، فقط واسه اینکه کسی بهشون نگه خانه دار یا بتونن به تجملات زندگی شون برسن و ...
بعضی ها رو هم می شناسم که بنده ی خدا میره سر کار واسه 600 تومن، اونوقت خرج و هزینه ی مهد بچه ش با هزینه ایاب و ذهابش میشه حوالی 500 تومن، آخه ارزش داره آدم واسه 100 تومن بچه رو از آغوش خودش جدا کنه، دلیل ش هم اینه که واسه آینده که خوبه. نمیدونم من از دنیا و قلب دیگران خبر ندارم.
با اینکه تو تهران زندگی می کنم و زندگی همچین راحت هم نیست، سعی کردم جلوی بعضی از خرجهام رو بگیرم، به جاش بچه م نره مهد کودک. من مطمئنم اگه مامانم هم تهران بود و نزدیک به من، من بازم قید کارمو میزدم و می نشستم تو خونه


سلام عزيز دل... كلي ارادت
كلي هم دلتنگي
من هم عرضم همينه
هر كسي با توجه با شرايطش تصميم مي سازه تصميم مي گيره
اين چيزها خوب و بد مطلق نيست
نسبيه!!!به زندگي آدم ها
دوست مجازی ات!
13 مهر 92 16:03
برو دیگه خونه مگه هنوز سر کاری؟!!


رفتی یه بوس محکم و مخصوص امروز از طرف من به پسرم بکن


برو بسلامت دوستم....


چشم چشم
رفته بودم
ممنونم عزيز دل
مامان امیرحسین و کوثر جونی
14 مهر 92 13:38
سلام.الی می خواستم چیزی بنویسم.هی ... ولی نمی دونم واقعا چی بگم... چی میشه که اینطوری میشه؟ اصلا مادرشدن در عین اینکه خیلی خوبه ولی باید بعضی وقت ها... بدون اینکه بخوای اونی که نباید، میشه؟اصلا نمی دونم متوجه شدی چی گفتم یا نه؟ اصلااااا بی خیال الی بیا بخندیم...


سلام
خداييش تا آخرش خوندم بعد اينقدر پيشنهادت يك دفعه اي بود كه همين طور شكل همون شكلك خنديدم.
پير بشي دختر!!!!!!!!!!
زهرا (گل بهشتي من)
15 مهر 92 8:55
عزيزم نظرت تو وبلاگم در مورد پست آخر يه دفعه پريد.خوندمش و جواب هم دادم ولي پستم از حضور اسمت محروم شد....شرمنده!


فداي سرت!!!!