مادرانه هاىِ وبلاگي
كسي كه اين سويِ فضايِ مجازي نشسته است بعد از كلي كلنجار با خودش ، سعي مي كند ضمنِ حفظِ آرامشش ، حرف هايِ تلمبار شده رويِ دلش را بزند، عصباني نيست ... امّا دلخور است ، دلخور و دلگير از فضايي كه در دنيايِ مجازي ، مخصوصاً اين روزها ، پا گرفته و رواج يافته است. . .
اين همه يك تنه به قاضي رفتن ها ... راضي بر گشتن ها ... به همين راحتي حكم صادر كردن ها ...ناعادلانه قضاوت كردن ها...
دنيايِ آدم ها را ... مهمترين تصميماتشان را كه با كلي مطالعه و امكان سنجي و بررسي گرفته اند ، صفر مطلق! ديدن ها . .
وبلاگ هايِ مادرانه را مي گويم . . . و همان جوّي را كه اين همه غليظ و پررنگ در دنيايِ مجازي حاكم شده است
مادرهايي كه دو دو تا چهارتايشان رسيده به اينجا كه ... برايِ هميشه يا مدّتي تحصيلشان را در دانشگاه هاي نام دار، حرفه ي تخصصي و حضورشان در اجتماع را به نفعِ بچه ها كم كنند ... و بمانند و كنارِ بچگيشان و يك بارِ ديگر از نو بزرگ شوند ... بچه ها را با نگاهِ خودشان ...با كلامِ خودشان و حضور بي جايگزينِ خودشان به بالندگي برسانند
در مقابل هم مامان هايي هستند كه دو دو تا چهارتايشان به يك عددِ ديگر رسيده است... نه اينكه تربيتِ بچه! ميزانِ اهميتش! نحوه ي ِ بزرگ شدنش! مهم نباشد ...نــــــــــــــــــــــــه ... اتفاقا مهم است اما مجبورند در كنارِ همه يِ شرايطِ زندگي سركار هم بروند ... مجبورند كِــــــــــــــــــش بيايند و با يك دست چند هندوانه را بلند كنند ... و تازه هميشه و مدام عذابِ وجدان هم داشته باشند ... مهد كودك را با آغوششان عوض كنند و هي و مدام ، دردِ آغوش بگيرند... شب ها كلي بيدار بمانند و صورتِ مه گونِ دردانه را رصد كنند و افسوسِ تمامْ وقت نداشتنش را بخورند ....
مدام در عجله اي دايم باشند ... بدو بدو كتاب بخوانند .. غذاي ِ مخصوصش را درست كنند ، پارك بروند ... بازي كنند و در ضمن همه ي آنها عذابِ وجدان داشته باشند
انگار مادرانه ها شده اند ، اين يا آن ... خوب و بد... صفر و يك . . . يكي مي شود استاندارد و مقياسِ سنجشِ مادرانگي و يكي مي شود نقطه ي مقابلش ....
باور كنيم نسخه نوشتن براي زندگي آدم هايي كه از آنها شناخت هم داريم سخت است... خيلي ...واي به روزي كه حكم كُلي ثابت كنيم . . .نسخه يِ دستِ جمعي و صفر و يكي بنويسيم . .
باور كنيم شرايطِ زندگي آدم ها خيلي با هم فرق مي كند ... باور كنيم وقتي وبلاگمان روزانه كُلي بازديد دارد ... كَمَكي بايد مدارا كنيم .. حواسمان را جمع كنيم ... مواظبِ دل هايِ آدم ها هم باشيم
پ ن : بله قبول دارم كه وبلاگ ، صفحه ي شخص آدم هاست .. براي نوشتنِ نقطه نظرات و انديشه هايش . . جايي براي گفته هايِ مغز و نگرش و ايدئولوژي هايش .. قبول دارم مي شود خيلي وبلاگ ها نرفت ... خيلي پست ها را نخواند ... امّا اين فضايِ حاكم خيلي پررنگ تر از آن است كه بشود ، نفسش نكشيد . . نديدش ... با علمِ به نشرش اين جا مي نويسم وگرنه هنوز كاغذ و قلم هست براي يواشكي نوشتن ها ... براي گذاشتن حرف هايي با مخاطب خاص برايِفرداهايِ در راه . . اين جا نوشتن آداب دارد