امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

اِليــــــــــــما

به یادِ دلخوشي هايِ فراموش. . .

1392/7/23 8:36
نویسنده : اِليــــما
327 بازدید
اشتراک گذاری

نوه هايِ خاله يِ همسري ، ميهمانِ خانه يِ تهرانِ مادر بزرگ بودند . . .

 يك دخترِ سه ساله و يك دخترِ كلاسِ اوّلي

كوچولوتره يك تب لت داشت، با موهايي كه تمامِ عرضِ و طولِ صورتش را گرفته بود ،‌با گردني بسيار بسيار خَم! تمامِ ۴ ساعتي كه ما آنجا بوديم مشغولِ بازي بود با پرنده هايِ عصباني!

آن يكي دي وي دي پلير داشت برايِ  خودش..سيّار . . . و همزمانِ بازي با گوشي گلكسي مامان،‌كارتون مي ديد... باز هم تمامِ آن ۴ ساعتي كه ما آنجا بوديم ...

فاصله اش دعوايشان هم مي شد و هر كدام ،‌اسبابِ سرگرمي آن يكي را مي خواستند

يادِ خودمان افتادم و یادِ دلخوشي هايِ فراموش. . .

 همان تلويزيون سياه و سفيدِ قرمز رنگ، كه اندازه اش از مانيتورهايِ مرسومِ امروز هم كوچكتر بود ...و هواپيمايي را كه با دسته ي آتاري مدام در پمپِ بنزين ها ،‌تغذيه اش مي كرديم و از دستِ پدافندهايِ عاملِ دشمن ، نجاتش مي داديم ...

سوت هايِ دست سازِ خودمان با هسته ي زردآلو ... كه آنقدر هسته را به سطحِ سيماني ِ ديوار مي كشيديم تا حفره توليد شود . . مغزش را با سوزن در مي آورديم و گوشِ كوچه را كَر مي كرديم از صدايِ نا بِ هنجارش

كلكسيونِ عكسِ آدامس هايِ لاو يز . . كه چقدر غصّه دارمان مي كرد وقتي دختر همسايه ، يكي را كه ما نداشتيم ،‌داشت

يا همان صدا كردنِ خانم همسايه ... كه بيا مامان بزرگت از شمال زنگ زده . . . برايِ رنگ و لُعابِ يك روزمان ،‌كفايت مي كرد

كارت بازي ... مخصوصا وقتي كارتِ ماشين لامبورگيني با همه ي شش سيلندرش در دستِ ما بود ....

كيكِ هايِ سالي انگشت شمارِ مامان پز!!! با كمترين تنوع! در قالبِ هميشه ثابت..با تزييني يك شكل...و مراسم انگشت زدنِ تهِ كاسه يِ مايه ي ِ كيك

سوپي كه به تقليدِ اوشين با آب و آب ليمو و رشته ي سوپ و رُب مي پختيم و آب و دونش را در دوتا كاسه ي اوشيني مي ريختيم و دخترهايِ همسايه را عصرانه ميهمان مي كرديم . . .

و پيك نيك هايي كه ۷ نفره! واقعاً ۷ نفره! پشتِ پيكان مي نشستيم و مي رفتيم و جايمان مي شد و كيفش را مي كرديم

پ ن : به نظر بايد نشست و بيست سالِ بعد را پيش بيني كرد . . . دلخوشي هايِ نسلِ بعد را. . . نوعش را ،‌اندازه اش را. . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان ثمین
23 مهر 92 11:15
ممنون ن ن ن .
با جرقه ای که زدید،منچ بازی و آن اواخر بازی با فوتبال دستی دختر همسایه هم به یادم افتاد.
و خاطره انگیز تر"آب پاشی با سرنگ به دیگران!!!"
چه روزگاری داشتیم!
و چه روزگاری دارند نسل بعد از ما
و ...
چه روزگاری خواهند داشت، نسل بعدتر!!!؟


اي جان
خواهش مي كنم
چه روزگاري داشتيم !!!!!!!!!
زهرا (گل بهشتي من)
23 مهر 92 11:38
چقدر خوبه که ما هم نسلیم....چقدر خوبه اینقدر خاطره های مشترک داریم که میتونیم گاهی یاد آوریش کنیم یا اینکه بشینیم و الیما جان جان جان به شکلی بهتر برامون یادآوری کنه و ما لذتشو ببریم....مفت مفتکی!!!!!
عزیزم عیدت مبارک!


سلام سلام
بله
خيلي خوبه
عزيز دل عيد تا عيدت مبارك
هميشه شرمنده مي كني
مامان آرتین
23 مهر 92 17:48
الیما جان من هم به این قضیه زیاد فکر می کنم واقعا چرا ؟باید بچه ها اینقدر از وقتشان صرف این کارها شود .فکر می کنم پدر مادر ها کمی کم لطف هستند به بچه ها یا چشم و هم چشمی ها این بلا را به سرشان آورده.شاید هم مقصر تکنولوژی هست که چشم بسته دارد فوران می کند؟شما چه می گویید؟


موافقم . . . مشكل از بزرگ ترهاست نه از بچه ها
سارا
24 مهر 92 12:00
با سلام
باورش شاید براتون سخت باشه ولی همه مطالب وبلاگتونو خوندم از اول تا آخر خیلی عالییییییییییییییی بود
واقعا به نظرتون سرگرمی های ماها لذت بخش تر نبود؟
و اینکه قلم بسیار روان و خوبی دارین
همیشه موفق باشید
و سایتون بالا سر جوجوتون باشه
با افتخار لینکید شما هم میتونید منو لینک کنید اگه خواستید


سلام سارا جان
ممنونم عزيز
متشكرم
شما هم م م م م م . . . انشالله
حنانه
26 مهر 92 14:54
سلام دوست خوبم،آی گفتی،دل خوشی های ما کجا ودل خوشی های این ها کجا.


سلام عزيزم
سلام مامان!
كجـــــــــــــــا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الهام مامان علیرضا
26 مهر 92 22:47
واقعا دلخوشی های فراموش...
ماشین بازی با آجر از قلم افتاد
یادش بخیر


و البته خيلي چيزهايِ ديگه
من تيركمون مي ساختم!!!!!
باران
28 مهر 92 4:01
زمونه جوری شده که همه تک نفره هم می تونن بازی کنن و کیف بکنن..... یعنی با تک نفره بازی کردن بیشترم حال می کنن.....
ما وقتی تک می شدیم عزا می گرفتیم و نمی تونستیم بازی کنیم
بدیش همینه که همه چی میل به سمت تک نفر و تنهایی شده


درسته . . . و به گمانم از تك فرزندي آغاز مي شود
غزاله
28 مهر 92 14:23
واقعا که به جا بوده یاداوری همه کودکانه های ما.ماهایی که این انرژیهای زندگی امروزمونو مدیون همه اون بازیها و تحرکات قدیمیم بعضی روزها کم میاریم.بدا به حال بچه های سر فرو رفته در گوشی و تبلت.
حالا با این همه سر به هوایی خونواده ها نگران اضافه وزن و افسردگی و سردرگمی و.....بچه ها هم باشیم بدک نیست...


سلام دوستم . . . .
یه کمی هم ما مقصریم . . .
ما بزرگ ترها . . .
برای راحتی خودمون