سوهان
امیر رضا در حال بدو بدو ، پدر جون (بابای گرامی آقای خوب) از یک جایی که در دید پسرک نبود تکه ای سوهان در دهانش گذاشتند پسرک در ادامه ی بدو بدو سوهان را نوش جان کردند و بعد از مکث!!! فکر !! صبر: پدر جون این چی بود امیر خورد؟ پدر جون : سوهان امیر رضا با لبخند : امیر سوهان می خواد پدرجون : امیر رضا در حال بدو بدو ، پدر جون (بابای گرامی آقای خوب) از یک جایی که در دید پسرک نبود تکه ای سوهان در دهانش گذاشتند پسرک در ادامه ی بدو بدو سوهان را نوش جان کردند و بعد از مکث!!! فکر !! صبر: پدر جون این چی بود امیر خورد؟ پدر جون : سوهان امیر رضا با لبخند : امیر سوهان می خواد پدرجون : پ ن : قوتِ قالب پسرک در آخر هفته ای ک...