طبقهي چهارم ِ بدونِ آسانسور خيلي هم خوب است ....
جنابِ آقاي ِخوب، حوالي ساعتِ سه عصر، پسرك و خانه را از خانمِ پرستار تحويل ميگيرند
چيزي حدودِ دو ساعتِ بعدترش
من؛ پسرك، جنابِ آقايِ خوب و خانهي نقليمان را ؛ از خداي مهربان هديه ميگيرم ...
از روزهايِ مَهد و مدرسه ، با كليد در باز كردن را دوست نداشتم ؛ خيلي مي چسبد كليد دسنت باشد ولي گوشهايي منتظر شنيدنِ زنگي باشند كه تو صدايش را در آوري. هي در ميآوري كه نشانهات باشد..
در آپارتمان چهار واحدي ما ، يك طبقه هميشه غايب است ، نيستند ، رفته اند دورهايِ دور و سالي يكبار همسايهي ِ شبهايِ تابستانِ تهران و ما ميشوند، طبقهي دوّم! ماييم و تنها دو همسايه ....
زنگ ميزنم، پسرك تصويرم را مي بيند و مـ ا مـ ا ن را با فاصلهي ِ معنا دار بينِ دو مـ ا ، بخش ميكند ...
تا رسيدنم به طبقهي چهارم و آغوشش ، همانطور منتظر بر آستان در ميايستد
بر اساس قانوني نا گفته و نا نوشته ، پايش را تحتِ هيچ شرايطي از چارچوبِ در بيرون نميگذارد ،
و صدايم مي كند...
پا گردِ اوّل : مـ ا مـ ا ن
با لحنِ خودش تكرار ميكنم .... نخودي خنديدنش را كه ميشنوم سرعتم را بيشتر ميكنم
پا گردِ دوّم : مـ ا مـ ا ن
صدايش قويتر است و فاصلهي من به او كمتر . . . لحنش را مادرانه تقليد ميكنم
پا گردِ سوّم : مـ ا مـ ا ن سوّم را كه ميگويد، تصويرش در قابِ چشمهايِ مشتاقم مينشيند با دستي كه به سويِ جنابِ آقايِ خوب دراز شده است و پله ها را نشان ميدهد ... كه يعني آنكه ميآيد؛ مـ ا مـ ا ن است....
به طرفم برميگردد و مـ ا مـ ا ن را ميبيند و ميدود به اندرون سراغِ هاپهايِ نازنينش..
طبقهيِ چهارم بدونِ آسانسور خيلي هم خوب است، اصلاً مزيت است براي مزه كردنِ انتظارِ مادرانه
شرمندهيِ دو همسايهي عزيز هم هستيم براي اين تنها آلودگي صوتي كه ايجاد ميكنيم ، ناچارم به توليدش....
پي نوشت: متاسفانه بعد از اين مراسم دو دقيقهاي، خبري از به بر كشيدنِ مادرانه نيست كه نيست، ميدود و ميرود سراغِ هاپ هايش، همهيِ حيوانات در باغِوحشِ پسرك هاپ! هستند و جالب اين است كه خودش منظورِ خودش را از هاپهايِ يكساني كه صدا ميزند، ميداند، دقيق ميداند
و اين قصّهيِ همهيِ اين روزهايي است كه به خاطرِ آلودگي هوا خانه ميمانند و دنبالِ مـ ا مـ ا ن نمي آيند...