امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

اِليــــــــــــما

فـ قـ ر بـ ا تـ و قـ د م نـ زدن اسـ ت

1392/10/15 9:12
نویسنده : اِليــــما
379 بازدید
اشتراک گذاری

لطفاً بدونِ هيچ حركتِ جديدي به همين­گونه نشستنت ادامه بده.بگذار دست چپت تكيه­گاه كجي سرت بماند و نگاهت، كج كج برسد به اين همه اشتياق و هراسِ هم­زمانِ نگاهم. هيچ حركتي نكن و اجازه بده  زُل بزنم به تماميتِ خودم كه در وجود تو متبلور شد و با تو به اوجِ دلخواهم رسيد و يك جايي حوالي دلم ماندگار شد. درست همان جايي كه ساكت­ترين و صادق­ترين نقطه­يِ وجودم است.

از ديدن خودم در آيينه­ي ِ صافِ چشمانت هميشه مي­ترسم ....

اين همه ستيزِ پنهانِ نگاهت از كجا مي­آيد؟

من كه خودم بارها دادِ انصافم را بي­داد كردم و كوبيدم بر فرقِ آسماني كه هر روز پايين و پايين­تر مي­آيد؟

من كه مدام به تو و خودم گفتم كوتاهترين ديوارِ دنيايِ من؛ شانه­هايِ متصلِ به قامتِ توست كه هميشه  همه­ي نداشته­هايم را از آن­ها غيرِمنصفانه طلب­كارم...

من كه نجوايِ آهسته ام را فرياد كردم و شنيدي كه بيشتر از همه­يِ دنيا به اينِ سكوتِ از سرِ صبرت بدهكارم .....

درست راسِ ساعت­هايِ تنهاييم، روزهايِ رفته  را كه مرور مي كنم ، لحظه به لحظه­يِ كج خلقي­هايم را رويِ نمودار مي­برم و به ناشكري­هايِ تكراريم ‌لعنت مي­فرستم ....

به مدام اشتباهِ مشابه داشتن...

به غلط­هايِ تكراري ِ اضافي..

هوم م م م م م ......درست است ....

من قدم زدن در تويِ هميشه همراه  را كم دارم كه فقيرم ؛

اين­همه طلب­كارو زياده خواهِ مهربانيت كه مي­شوم ، فقيرم؛

فراموشيم كه اوج مي­گيرد... از ياد كه مي برم اندازه­يِ لطفِ بي اندازه ات را، فقير مي­شوم  

فقر با تو و اين همه لطفِ دايمت مدارا نكردن است....

فقر لحظه­ها را به تاراج دادن است، زندگي را زندگي نكردن است،در خدمتِ ابزار بودن است

فقر مهرباني را خرج نكردن است، لبخند نزدن است؛ با بهار هم­آغوشي نكردن است، به كوه فكر نكردن است

رفت و آمد فصل ها را نديدن است ...

منتظرِ بهار نشدن است...

اردي­بهشت را عاشقي نكردن است...

فقر تلمبارِ همه چيزهايِ ناب و قشنگ  برايِ مباداهايِ نيامده است،

فقر عشق را از بيم نگاهِ آدم­ها، در پستويِ خانه  پنهان كردن است....

به بهانه يِ زنـ گِِ خـ و بِ انشاء

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ثمین
16 دی 92 11:08
به دلم نشست، خیییییییییلی. فقر، نداشتن کسی است که حرفها را با قلمِ خودش و از زبان تو می نگارد! و من از این دست، ثروتمندم. ممنون
اِليــــما
پاسخ
ممنونم دوستي نازنين ممنونم و شرمگين