امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

اِليــــــــــــما

امیر فندق در آغاز سومین ماه زندگی

1391/7/7 19:01
نویسنده : اِليــــما
433 بازدید
اشتراک گذاری

برای همه ی زنان سرزمینم می نویسم

از قول امیرم به زبان کودکانگیش

برای تو که دختر امروزی و مادر فردا

برای تو که اینروزها پیامبری و معجزه  ای در بطن با برکتت به ودیعه داری

برای تو که اینروزها معجزه ات را در آغوش میگیری و با هر نفس عطر خدا را به جان می نوشی

برای تو که دیروزهای دورتر مادر شده ای و این روزها می کوشی به امید آنکه از دامنت معجزه ات را به معراج برسانی معراجی هر چند کوچکتر اما همچنان معنوی

برای تو که انتظار معجزه را می کشی که الهی همین روزها دعای شب ها و روزگارانت مستجاب گردد و خدا بخشی از روح خود را در وجودت بدمد

برای زن می نویسم و برای زنانگیش

برای آن حسی که جز خودش و خودمان کسی قادر به درک و لمسش نیست ، برای تفاوت هایمان ، برای دلشوره هایمان چه در نقش دختر چه در نقش خواهر چه  در نقش همسر و وای اگر برسد به نقش نفیس مادرانگی

می نویسم برای همه ی تفاوت هایمان  برای همه ی فرق هایمان

بگذار یکبار هم که شده ببالیم به اشکی که می گویند دم مشکمان است و نیک می دانیم طغیان حس خداست که از دیده گانمان سرازیر می شود

رخصت که این بار افتخار کنیم به تمام نگرانی های با مورد و بی موردمان برای عزیزانی که دنیا را به خاطرشان رنگی می خواهیم

اجازه!!!!!!!!! تا ببالیم به حس زنانگیمان که قادرمان می سازد همه ی زیبایی ها ، دلسوزی ها ، مهربانی ها را در آغوشمان ذخیره و هدیه کنیم به لحظه های اندوه فرزندان حوا

مهربانیمان ما را وامی دارد که زود ببخشیم به آنی فراموش کنیم و دست مهربانمان دوباره برای پخش خوبی به زمین و زمان در عجله باشد

خوبیم مهربانیم طبق طبق عطر خدا را در بطن و دل و دستمان داریم شعف انگیزیم از خود گذشته و دلپذیریم ؛ خود شیفتگی نیست اگر بلند فریاد برآوریم که معجزه برتر خداییم

قدر خود و امانت هایمان را بدانیم ، چه شتاپی دارد این گذر زمان

چه بیدادی می کند این روزمرگی امان بر

چه سهل می گذرانیم تک تک دقابق ناب زندگی را

چشمان پروردگارمان به رصد رفتارمان دوخته شده است ، به ما می نگرد به این همه خوبی در یک بدن که چه خواهد کرد با لحظه های زندگی

لااقل ، اندکی و فقط اندکی به جنسمان، به جسممان ، به روحمان به بزرگیمان فکر کنیم

شب های رو به درازای پاییز فرصت خوبی است برای اندیشیدن ، یادمان باشد :

به مسافر بودنمان

به وظایفی که بر دوشمان نهاده است

به ظرفیت هایی که بسیار بسیار در وجودمان به امانت گذاشته است

به زن بودن و ظریف بودنمان

به معجزه هایی که امانت این روزهای ماست

به کامل شدن و رو به کمال رفتن

به نعمت هایمان که بزرگترینش سلامتی است

به عزیزانی که به لطفش در کنارمان و دوشادوشمان در همه ی لحظه هایمان هستند

به همه و همه

به همه ی آنچه به مهربانیش به عیب پوش بودنش به بزرگیش بدهکاریم

زمزمه شکر در درگاهش یادمان بماند ، ممنون که زنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم با همه ی زنانگیم

ممنون که مادرم ؛ فرزند همه ی مادران این مرز و بوم را به رافت دلهایشان ببخش و امیرم را به آن بخشایش به دستانم بده

پسرکم!!!!!!! ممنون که دو ماه میهمان همه ی لحظه هایمان بودی ، ممنون که شعر و شعورم را به طغیان واداشتی

متشکرم که با پخش عطر خوب خدا مرا به یاد بزرگی و مهربانیش می اندازی

عادلم می دانم خوب می دانم که تمام توانت را هدیه ای کردی برای زیبا شدن این روزها ، من و امیر به داشتنت افتخار می کنیم و در کنارت بودن را دوست داریم این روزها ما یک خانواده شده ایم

خانواده واقعی (خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ممنونم از اکنون تا همیشه)

بلک مهربان ممنون که یاور مهربان همه ی لحظه های امیری، نابجا نیست از قولش دست مهربانت را می فشارم و در لحظه های  مشترک نیایش با امیر بهترین ها برایت التماس می کنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

سمیه جون
8 مهر 91 8:51
سلام بر مادر همیشه مادر خدا را شاکریم که بهترین ها را برایمان رقم می زند.
مامان مریم
10 آذر 91 9:50
امروز اولین باره که به وبلاگتون اومدم...صادقانه بگم از خوندن دلنوشته هاتون سیر نمیشم...از صفحه ی اول تا اینجا رو خط به خط خوندم...شیرین بود حتی تلخیاش...لینک شدین


ممنونیم من و امیر فندق