از فراز منبر.....
هر چقدر هم که نصیحت و توصیه به آدم های اطرافت در برنامه ات نباشد و همه ی عمر به خودت قول داده باشی از این دو به حد کفایت فاصله بگیری، یک وقت هایی مثل امروز که برای چندتایی موضوع راهِ رفته برگشت ندارد و خلاصه اش می شود همین است که هست!!!! قول شکن می شوی!
می روی بالای منبر و رَدای تجریه می پوشی و ادای آدم بزرگ ها را در می آوری و می کوشی لااقل همان چند نفری که در حلقه ی عزیزانت هستند را مجاب کنی، مجاب کنی که هر چند هر وقت ماهی را از آب بگیری خیلی دیر نشده است اما بعضی کارها فصل دارد، زمان دارد، از فصل و زمانش که بگذرد حکمِ قضا پیدا می کند و شاید انجام شوند امّا آنطور که باید نمی چسبند، نمی شوند آن چه که باید باشند...
عزیزانم ...
در هر سن و سالی که هستید مواظب سن و سالتان باشید، نه اینکه مثلاً سی و پنج سالگی بد باشد! نه! اما قطعا کارهایی که در بیست و پنج سالگی می شود انجام داد خیلی برازنده ی سی و پنج سالگی نیست به قامتش نمی آید. از همین بالای منبر تمنا دارم ، لطفاً لطفاً مواظب خودتان، حال و روزتان و سن و سالتان باشد، باور کنید دنیایی هم که دلتان جوان بماند!!!! که نمی ماند، یعنی جفای ِ روزگار نمی گذارد که بماند!! تن و بدنتان تحلیل می رود... خسته می شوید و کم کم، کم می آورید
اندکی هم که شده مواظب حال و روزِ خودتان بیشتر از قبل باشید .... بیشر که شد عالی می شود