امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

اِليــــــــــــما

با عرضِ پوزش از دیوارِ کوتاهِ زندگیم

1393/6/16 18:53
نویسنده : اِليــــما
451 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی به زورِ شب نخوابی هم که شده، باید یک جای خلوت و دنج از شلوغی هایِ حوصله برِ زندگی کشف کرد، درِ بزرگِ دنیا را برایِ دقایقی به رویِ خودِ وجود بست و روبه رویِ یک آینه یِ تمام قدِ صادق ایستاد و زُل زد به تهِ تهِ دل.

باید یک کمی آن نقابِ همیشگی را کنار زد؛ لبخندِ از سرِ ملاحظه و اجبار را با بغضِ شب مانده قورت داد و به نی نی چشمانِ مضطربِ دخترکِ آیینه نشین چشم دوخت، باید روزانه ها را صادقانه مرور کرد و در خلوتِ سخت به دست آمده بر سرِ ناسپاسِ خود فریاد زد و فریاد زد و فریاد زد

خوش به حالتان اگر کدورت را در جا رفع می کنید، اگر یکی مجبورتان کرده از سرمشقِ " به موقع نــــه گفتن" 100 بار به ازاء هر اشتباه بنویسید و به همان واسطه به جا! نــــه گفتن را خوب یاد گرفته اید

خوش به حالتان اگر دلخوریِ دلتان از آدم ها را با لبخندِ ظاهری رد نمی کنید، اگر آموخته اید حسابِ هر آدمِ را عادلانه !!! با خودش تسویه کنید و شب ها جلسات کسل کننده یِ نکوهش هایِ دایمی با وجدان دردهایِ همیشگی را با خودتان برگذار نمی کنید

خوش به حالتان اگر در زندگی تمامِ  بد خلقی هایتان به خودتان و دیوارِ کوتاهِ زندگیتان خلاصه نمی شود، خوش به حالتان اگر دیوارِ کوتاهِ زندگیتان از آسیبِ آتش فشان هایِ گاه و بی گاهِ شما در امان است و هر از چندگاهی غیر منصفانه زیر تلمبارِ بی دلیل عصبانیت هایِ از آسمان رسیده یِ شما چشمانش مات نمی ماند و بغضِ خاکستری در کنهِ صدایش نمی نشیند

خوش به حالتان اگر بعد از حادثه هایِ رُخ داده در بحران هایِ غیرِ مترقبه، فضاحتِ مدیریتتان انسانیت و عاطفه و درکتان را با هم زیرِ سوال نمی برد،

هر باری که صوت و نگاه و کلامم، دیوارِ کوتاهِ زندگیم را خط خطی می کند، کلی تفاهم نامه با خودم امضا می کنم و پایِ مذاکراتِ اساسی می نشینیم و قول می دهیم و تعهد می گیریم و .... دفعه یِ بعد که برسد آش همان آش است و کاسه همان کاسه، البته در این سال ها پیشرفت هایی هم حاصل شده که خُب!!! خیلی راضی کننده نیست

 خلاصه اینکه خوش به حالتان اگـــر بینِ خوب بودنتان و بد شدنتان خیلی فاصله نیست،

کلی معذرت به تنها دیوارِ کوتاهِ دلم بدهکارم ...

پ ن 1 : خدا را شکــــــــــــــر که در این سال ها، دیوارِهایِ کوتاهِ زندگیم را از مامان و آقایِ خوب، به آقایِ خوب خلاصه کردم، چه بــــــــــــد که هنوز این همه با صوت و نگاه و کلام گاهی به تنها دیوارِ کوتاه زندگیم آسیب می رسانم

پ ن 2: حاضرم به جایِ 3 نفر 3 روز!!!! آشپزی کنم، خانه تمیز کنم یا 3 پسربچه یِ 2 تا سه ساله!!!!! را با هم به مدت 72 ساعت نگه دارم یا یک همایش 600 نفری برگزار کنم ، امــــــــــــــــــــــــــا خودم به عنوانِ ارباب رجوع به هیچ دستگاهِ دولتی مراجعه نکنم ... با نهایت ِ شرمساری کارمندِ دون پایه یِ چهارده ساله یِ دولت

پ ن 3: در راستایِ آدم از هر چیزی بدش بیاید قطعاً سرش می اید!!!!! با وجودِ اینکه در محلِ کار جدید دسترسیم به اینترنتِ بهتری! بیشتر هم شده، به علت تفاوت نوعِ کار کمتر سراغش می روم، خانه هم که می رسم اینقــــــــــــــــــــــــــــــدر کار دارم و پسرک مرا نداشته که اصولاً اجازه یِ سراغِ نِت رفتن را ندارم، مثلِ دخترهایِ خوب خاموش و بی صدا  قبل از خواب و با گوشی داغانم، آخرین پست هایِ قشنگتان را می خوانم  می آموزم و لذتش را می برم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان ثمین
19 شهریور 93 9:07
خدا پدر دیوارهای کوتاه زندگی را بیامرزاد! من نیز، همیشه .... علی الخصوص حالا که در جریان یک تغییرِ شغلی بزرگ و مهمم! (الیما جون همزمان با تغییر شغلی شما سمت من هم دستخوش تغییر شد!!! با این تفاوت که کار و مسئولیت من چند برابر شده!)
اِليــــما
پاسخ
آمین انشالله که خیلی خیلی موفقی