امـــــروزي كه آمد
بینِ همهي اتفاقهاي نيفتاده، هميشه هايِ هميشه دلم رُخ نمودنِ آن لحظهاي را ميخواست كه بعد از شبهايِ بيخوابي متوالي و روزهايِ فكر و دغدغه و دلمشغولي، بعد از همهيِ نشدنها و نشدنها و نشدنها، پس از همهيِ فرودهايِ بي فراز، با تمام وجودم، از عميقترينِ نقطهيِ توكلِ كم عمقم، از گوشهيِ چشمِ راستم امتداد ِ نگاهم را برسانم به بيكرانهيِ رحمت خدا كه در نظرم در آسمانها جا دارد و بگويم : شُكــــــــر، شـــــــــكر براي ندادههايت؛ دير دادههايت و دادههايِ بيشمارت
و امروز شـــــد
اتفاق دوسـت داشتنيم رخ داد و بابت اين شكر و تسليم و رضا خرسندم، به استقبال خيري كه برايم رقم زده رقص كنان خواهم رفت حتي اگر تلخيش گلويم را زده باشد و اتفاق افتاده هيچ نقطه ي مشتركي با تصوير و آرزوي ديروزم نداشته باشد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی