امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

اِليــــــــــــما

ببين زمستان...

1392/11/19 8:03
نویسنده : اِليــــما
418 بازدید
اشتراک گذاری

ببين زمستان

اينكه دلِ من هيچ جايِ ماه­هايت به خاطره­اي وصل نمي­شود و در تمامِ سال­هايِ زندگيم محبوبيتت در بينِ چهار فصل هيچ­گاه؛ رتبه­ا­ي بهتر از چهارم كسب نكرده است؛

اينكه كوتاهي روزهايت موجبِ انبوهی از كارهای نيمه­كاره برايم مي­شود و خاطرم را مكدر مي­كند؛

اينكه كلي از وقتت را در شب مي­گذراني و ما را در تاريكي اجباري فرو مي­بري؛

اينكه سهمِ من از لباس پوشيدن­هايِ رويِ هم؛در كنارِ از دست دادن كنترلِ حركاتم، نوكِ بينيِ قرمز و انگشت­هايِ بي­حركتم مي­شود

قبول .....

امّا همه­اش مي­ارزد

به لايه لايه­هايِ رنگي كلم سفيد و قرمز و گل كلم و بروكلي و هويج و لبوهايِ قرمز جا خوش كرده رويِ سالادِ فصلت

به صد دانه یاقوتت با گلپر و نمک

با نارنج های نارنجی و عطری که به همراهشان از بهشت می رسد

به ردّ ِ انگشتانم رويِ بخارِ شيشه يِ ماشين وقتي يادگاري مي كارد و هیچ کس آنها را نمی خواند!

به آدم برفي پسرِ شش ساله­ِ همسايه

به روزهايِ آخرِ اسفندت

به پنجره­هايِ بي پرده

به همان وانت آبي كه فرش­ها را تا  مي­برد و لول بر مي­ گرداند

به شتابِ بي دليلِ‌آدم­ها

به روزهايي كه بويِ عيد و عيدي مي­دهند

به اضطرابِ كارهايِ نيمه تمام

به برنامه­ريزي برايِ تعطيلاتِ‌كم عيد

و همان يك ذره عيدي بي بركتِ دولت

به آشپزخانه­يِ درهم ...ظرف­هايِ برق افتاده...كابينت ­هايِ از نو چيده شده

به لباس­هايِ مرتبِ نشسته در كمد

به اضافي­هاي خانه را حتّي به فرضِ نو بودن، رَد كردن،

به گلِ نرگسِ نشسته در گلدان

به باغچه­هايِ شخم زده

به گلدان­هايِ كنار خيابان

به يادِ دوباره زنده شدن، رستخیز زمین را بهانه کردن و به رفتگان سر زدن

به سبزي بِكرِ سر زده  از پسِ قهوه ­اي خسته و سردِ زمين

به آن پيوندِ زيبايِ بهار در آخرين روزهايِ زمستان

مي ارزد ....

ببين زمستان؛ خوب كه فكر مي­كنم  مي­ارزد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

دوست مجازی ات!
21 بهمن 92 0:29
اتفاقا من از زمستون بخاطر شبهای بلندش خوشم میاد؛آخه من شبها تازه روشن میشم برای کارهام درصورتیکه در روز تامدتی آف هستم!خدا سیستم بدنیمو اینجور آفریده دیگه!حاضرم تا پنج صبح بیدارباشم ولی صبح زود بیدار نشم،چندوقت پیش داشتم باخودم حساب میکردم که حدود هفده سال صبحها برای تحصیل باید زود بیدار میشدم ولی دریغ از یه ذره عادت به سحرخیزی
اِليــــما
پاسخ
خوبه ديگه حالا الان همه عاشق زمستون شدند دوست جان....من اسير خواب شبم .... لب مغازه زنده مي مونم بي خواب نه
دوست مجازی ات!
27 بهمن 92 15:39
همه؟؟؟؟؟؟!!!!
اِليــــما
پاسخ
] چرا نبودي؟‌؟‌؟‌