امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

اِليــــــــــــما

شاهدم،‌ ادويه ها

1392/4/26 11:20
نویسنده : اِليــــما
582 بازدید
اشتراک گذاری

 ديروز دوباره رفتم سروقتِ كابينت ادويه ها ،‌ دنبالِ پودر غوره مي گشتم ..براي اسفناج پلو با گوشت

سطرهاي كابينت را يكي يكي ورق زدم .... پودر ليمو فلفلي،پودر زنجبيل، زنچبيل خشك شده،‌ پودر دارچين، دارچين خشك شده، پودر هايِ مختلف سالاد،

پودر گوجه، گوجه ی خشک شده، کنسرو گوجه ....

بعد شيشه هاي سركه، سركه ي سيب ، سركه ي خرما ، سركه ي انگور و سركه ي بالزاميك....

مامان بزرگ خيلي ساده زندگي كردند، خيلي ساده .... سادگيِ نابي كه از شخصيتشان نشات مي گرفت و به زندگيشان ارث مي رسيد

و همين سادگي در تمام زوايايِ زندگيِ تميزِ عين برفشان به وضوح قابل مشاهده است

ساده مي گويند...ساده مي شنوند...ساده مي گذرند و از نظرشان هر چيزي كه علاج دارد غصّه ندارد ... آنچه هم كه علاج ندارد ، مشيت الهي است و تنها صبر مي طلبد

چند تايي شيشه هم دارند ....شيشه هايي كه بعد از مصرف محتوايشان آنها را شسته اند و به جايشان نمك .... فلفل .... زردچوبه جايگزين كرده اند ....و يك شيشه ي كوچك تر براي زعفران

و همين چهار قلم  مي شود همه ي ادويه هاي مامان بزرگ .... بعضي وقت ها هم كَمَكي دارچين

صدالبته كه فلفل و زردچوبه و دارچين  مصرفيشان را خودشان مي سابند كه قاطي نداشته باشد...

راستي،‌ظرف هايِ سياه را هم دوست ندارند( همان هايي را كه ما به تفلون يا چدن !!!!! مي شناسيم) ، معتقدند باعثِ گرفتگيِ قلبشان مي شود .... هنوز ظرف هايشان مس و آلومنيوم و كقگير ملاقه هايشان آهني يا چوبي است.... و همه را لبِ حوض با سيم!!! اساسي مي سابند ...و كارِ هيچ دختر و عروس و نوه اي را هم قبول ندارند

ضمنا قادرند همه­ي  اموراتشان را نيز  با آرد برنج و گندم رفع و رجوع  كنند ، خیرِ امواتشان.....یا شیرینی هایِ دمْ عید

با همين ها كلي ميهمان را ساماندهي كرده اند ...به تعداد هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

كلي مراسم عروسي و ميهماني­هاي نزديكان را مديريت كرده اند و خيلي ها را براي زيارتِ آشپز به آشپزخانه كشانده اند

خلاصه اينكه از آن غذا ها مي پزند كه پس از صرفش بايد به دنبال انگشتانتان بگرديد.

مامان هم ساده زندگي كرده اند .... سادگي دلچسبي كه از مادرشان به ميراث بردند و موجبِ لذت ِ  همه  ي فرزندانشان شده است

مامان جا ادويه اي دارند .... از اين 12 تايي ها .... فلفل قرمز، پودر سير،پودر موسير، آويشن ، ادويه ي پلويي ، پودر گشنيز و  زيره هم به مجموعه ي 5 تايي مامان بزرگ اضافه كرده اند

و با همين ها همان كاري را مي كنند كه ما هم مثل همه ي بچه ها معتقديم ،‌ هيچ كسي مثل مامانمان غذا نمي پزد

خيلي هم در قيد و بند ظرف و ظروف و فرِ گاز و وجود يا عدم وجود مايكرو فر در آشپزخانه نيستند

مامان هم با همين ها مِدال برگزاري ميهمان برايِ ميهمان هايِ هميشگي و سرزده ي بابا را گرفته اند .....

و امّا من ...

كابينت دو طبقه ي تك دري دارم براي ادويه هايم ..... از پودر پاپريكا ....تا موسير در انواعِ مختلف ...مثلا پودر موسير، گرانول موسير، ورقه هاي موسير ... و بخوانيد همه ي اين ها را براي سير

و تازه اين دليل نمي شود كه مثل گيلاني هاي اصيل، سيرم را رشته نكنم و از سر در خانه آويزان ننمايم!!!!!

و تازه امسال ياد گرفتم كه سير و موسير را رنده كنم در شيشه ، رويش روغن بريزم و بگذارم در يخچال كه هميشه تازه ي آنها را هم داشته باشم

و البته برگ ِ سيرِ تازه براي آش در فريزر!!!!!!!!!!

 ادويه ي  پلويي ، خورشي، مرغ ، ماهي و ميگو و .............

و همين قصّه مشمول آردها هم مي شود... آرد گندم ، آرد سنگك ، آرد ذرت، نشاسته ي ذرت ، آرد سيب زميني، آرد برنج

هر چند من هم خيلي در گير و دار اسبابِ آشپزخانه و تعويض ِ پي در پي آنها نيستم

البته با فاصله ي معني دار از مامان بزرگ...... از مامان

همه ي اين ها را گفتم كه بگويم ..........

بخش عمده اي از سختي هايي كه اين روزها روي شانه هايم سنگيني مي كند و مرا وا مي­دارد تا با تامل به زندگي يكي دو نسل قبل ترم نگاه كنم ....  انبوهي از ابزار...فكرها ....تجهيزات....و دغدغه ها يي است كه جمع كرده ام كه شايد ....تنها شايد روزي به كارم بيايد

هيچ فضايِ خالي در هيچ جايِ زندگيم   باقي نگذاشته ام .... حتّي در ذهنم

همه ي روزهايم پُر است با برنامه هايي كه از قبل و به زحمت تنظيمشان كرده ام

ادويه ها شاهد من برايِ نشان دادن  و مقايسه ي تنها يك بعدِ زندگي ما با آن آدم هايي هستند كه همين نزديكي ها زندگي مي كنند  ....

وجدانم به من مي گويد ،‌روزهايم سنگين تر مي گذرند، چون خودم!!!خواسته!!! با علم!!! سنگينشان كرده ام ...جا براي نفس كشيدن نگذاشته ام ...

يواشكي بگويم كه زياده خواه شده­ام .... به اندازه ي وسعم ، همه ي چيزهايِ مورد نياز و يا بعضا  غيرِموردِ نيازم را جمع كرده ام اطرفم ....

بدونِ خيلي از اين ابزار...از اين فكرها ....از اين تجهيزات...و دغدغه هايِ نيامده سبك بال تر خواهم بود

خواستم بگويم رمضان فرصت خوبي است ...اگــــــــــــــــــــــــــــــــر بگذارند.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان سبا ازمشهد
27 تیر 92 0:16
قشنگ مینویسید افرین برشما


قشنگ مي خونيد
ممنونم
مامان طاها
27 تیر 92 12:08
موافقم خیلی هم موافقم. اما در این دوره سبک بال و آنگونه که فرمودید زندگی کردن جرأت میخواهد. میتوانیم بدون مایکروفر،سرخ کن، توستر و.....زندگی راحت داشته باشیم.
دلمان از غذاهای گیلانتان خواست بانو


ما مهمون مي پذيريم ...
در خدمتيم .........
سارا زارع
27 تیر 92 18:29
سلام گلم .به آلوچه بابا و مامان هم سر بزن خوشحال ميشم .
شازده امیر و رها بانو
28 تیر 92 3:26
سلام الیما جان با این که با حرفات موافقم اما بچه ها هرچی بزرگتر میشن خواسته هاشونم بیشتر میشه حتی ادم دیگه نمیتونه در مورد خونه خودش تصمیم بگیره که چی بگیره چی نگیره یا چه چیزی کجا باشه ما که الان اطاعت امر از امیر جان میکنیم با اینکه میدونیم درست نیست به تولد گل پسرتون هم چیزی نمونده ها


سلام عزيزم...
كلا مديريت خونه و بچه ها كار سختيه
آسون نيست
موفق باشي دوستم م م
ویدا
30 تیر 92 12:48
مادر بزرگ و مادر کدبانو...
الیمای کدبانوتر!

می بینی؟ یه جور دیگه هم می شه به قضیه نگریست


آخريش و حذف كني ي ي ي قبوله
ممنون بابت لطفت
بله اين جوري هم ميشه ديد
مامان مریم
31 تیر 92 16:59
کاش اونقدر که ادویه تو کابینتامون هست زندگیامون طعم و رنگ داشت...


كاش ش ش ش