امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

اِليــــــــــــما

عیدانه می آید ز راه ....

1392/2/14 12:08
نویسنده : اِليــــما
415 بازدید
اشتراک گذاری

 و اینک روزهایِ انتظار ِ پدری مهربان  ...

پدری پیامبر... رسولِ خوبِ و صبورِ مهربانی ها

انتظار برای رسیدن دختی از جنس بهار ... سر آمد همه ی بانوان عالم ....

انتظار برای آمدن  سپیده ی روشن ِ روزهایِ سخت و خاکستری پدر،  برای  اُم ابیها شدنش

برای یار و یاور ِ پدر ماندن

و ثانیه ها....

شمارشِ معکوسِ میلادی را رقم می زنند که آغازی خواهد شد برای پرورش سلاله ای پاک و پایدار و ماندگار

و به بهانه ی همین انتظار ِشیرین، ختم رسل ، پیمانه  و قدح به دست ، با دلی شاد و نگاهی معراجی ...طبقْ طبقْ عیدی قسمت می کنند و شادی هدیه می نمایند

بانو جان ...

هوا هوای ِ دل انگیزِ  آمدن ِ شماست ...

و زمین و زمان و هر چه در آن جا گرفته است، همه در بُهت قدوم ِ مبارکتان  شاد و غزل خوان و مهربان

عرشیان به فرش آمده اند و صف کشیده اند برای گرفتن ِ عیدانه ای که پدر به شادباش میلادتان ، عنایت می کنند

و ...

میلادتان که می رسد، در سنگینی این همه روزمرگی  و دل­مشغله هایِ سخت ِ زمانه ام، یادمْ به خودمْ می رسد... در خودم می ماند و مرا مجبور می کند به زیر و رو کردن روزهایی که گذرانده­ام

به  سبک سنگین کردن رفتارهایم

به اندازه گرفتن عمل هایم

میلادتان که می رسد ، می رسم به فصل اندازه گیریِ بندگی خودِ کوچکم  و فاصله ام با  مرضیه بودنِ شما

میلادتان که می رسد، می رسم به چگونگی مادرانگی خودم  و میزانش.... اندازه اش.... با نوعِ نگرشِ شما، بینشتان در تربیت ...در مادرانگی کردن ... در نسل ساختن ... در انسان بنا کردن

میلادتان که می رسد ، دلم بی اجازه ام ، شاد می شود از الگویی اینچنین محکم و همه جانبه و قوی داشتن و باز دلم بی رخصتم ،سخت  می گیرد از این همه فاصله ای  که بین ِ بندگی ِ من و بندگیِ شایسته ی شماست

میلادتان که می رسد ، زن بودنم را دوست دارم  با این همه وظیفه ی متعدد و متفاوتی که بر دوشم می نهد

همزمان  شکننده و سخت بودن...

نوش و نیش شدن...

درشت و نرم ماندن...

 دختر بودنم ، همسر ماندنم ، مادر شدنم و زن بودنم م م م ...   همه و همه را دوست می دارم

با تفاوت هایشان ... با اشتراک هایشان ...شاد و خشنود زندگی می کنم ... بندگی می کنم

از بانوی خانه شدنم لذت می برم وقتی می کوشم با دستی گهواره ی دردانه ام را و با دست ی دیگر، جهانم را به آرامش برسانم

سپاس برای بودنتان

برای سرمشق  شدنتان

برای این همه درسی که در رفتار و کردار برای  من برای ما به یادگار گذاشتید

بانو جان  ... ما هنوز و همیشه محتاج دعاهای مادرانه شما هستیم ...

همین جا..

زیر پرچم  تشیع شما و فرزاندانتان ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان مریم
10 اردیبهشت 92 18:31
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . .



سلام
درود ددددد
روزتان جاوید و ÷ر مهر
دوست مجازی ات!
11 اردیبهشت 92 0:57
سلام
هم عیدتون و هم روزتون مبارک عزیزم
امیدوارم زیر سایه ی بانوی دوعالم همیشه شادباشید و سالم و برقرار

آفرین به این دل پاک که اینگونه می تواند عرض ادب کند به مولایش...
التماس دعای فراوان بانو جان...


برای شما همه ی این ها که آرزو کردید
محتاج دعایم از آنهایی که از دلتان می گذرد و به قلبتان می رسد
دختر ناز دوست مجازی ما را می بوسید ؟؟
ممنونم
مامان طاها
11 اردیبهشت 92 11:35
روزتون مبارک
یه سؤال داشتم. ببخشید میخواستم بدونم شما امیرتون میذارید مهد؟ راضی هستید؟


سلام
نه امیر آقا مهد نمی روند
کسی به دادمان رسید و شد یار این روزهای امیر
زهرا مامان امیرحسین
13 اردیبهشت 92 22:25
سلام بر الیمای عزیزم
روزتان مبارک
امیرفندق جانم چطورند..
از چشمهای زیبایش شناختمش
چه عکس زیبایی..



سلام و درود د د د د د
روزتان مبارک
ممنونم م م م م م م م
مریم مامان بهار
29 اردیبهشت 92 1:45
به اندازه سه ماهی که نبودم سلام
از این پس باز هم هستم و نوشته هاتو خواهم خوند
فندق هم که ماشالله مردی شده برا خودش
روزت مبارک بانوووووووووو


روزت مبارک بانوووووووووو
روزت مبارک بانوووووووووو
روزت مبارک بانوووووووووو