عیدانه می آید ز راه ....
و اینک روزهایِ انتظار ِ پدری مهربان ...
پدری پیامبر... رسولِ خوبِ و صبورِ مهربانی ها
انتظار برای رسیدن دختی از جنس بهار ... سر آمد همه ی بانوان عالم ....
انتظار برای آمدن سپیده ی روشن ِ روزهایِ سخت و خاکستری پدر، برای اُم ابیها شدنش
برای یار و یاور ِ پدر ماندن
و ثانیه ها....
شمارشِ معکوسِ میلادی را رقم می زنند که آغازی خواهد شد برای پرورش سلاله ای پاک و پایدار و ماندگار
و به بهانه ی همین انتظار ِشیرین، ختم رسل ، پیمانه و قدح به دست ، با دلی شاد و نگاهی معراجی ...طبقْ طبقْ عیدی قسمت می کنند و شادی هدیه می نمایند
بانو جان ...
هوا هوای ِ دل انگیزِ آمدن ِ شماست ...
و زمین و زمان و هر چه در آن جا گرفته است، همه در بُهت قدوم ِ مبارکتان شاد و غزل خوان و مهربان
عرشیان به فرش آمده اند و صف کشیده اند برای گرفتن ِ عیدانه ای که پدر به شادباش میلادتان ، عنایت می کنند
و ...
میلادتان که می رسد، در سنگینی این همه روزمرگی و دلمشغله هایِ سخت ِ زمانه ام، یادمْ به خودمْ می رسد... در خودم می ماند و مرا مجبور می کند به زیر و رو کردن روزهایی که گذراندهام
به سبک سنگین کردن رفتارهایم
به اندازه گرفتن عمل هایم
میلادتان که می رسد ، می رسم به فصل اندازه گیریِ بندگی خودِ کوچکم و فاصله ام با مرضیه بودنِ شما
میلادتان که می رسد، می رسم به چگونگی مادرانگی خودم و میزانش.... اندازه اش.... با نوعِ نگرشِ شما، بینشتان در تربیت ...در مادرانگی کردن ... در نسل ساختن ... در انسان بنا کردن
میلادتان که می رسد ، دلم بی اجازه ام ، شاد می شود از الگویی اینچنین محکم و همه جانبه و قوی داشتن و باز دلم بی رخصتم ،سخت می گیرد از این همه فاصله ای که بین ِ بندگی ِ من و بندگیِ شایسته ی شماست
میلادتان که می رسد ، زن بودنم را دوست دارم با این همه وظیفه ی متعدد و متفاوتی که بر دوشم می نهد
همزمان شکننده و سخت بودن...
نوش و نیش شدن...
درشت و نرم ماندن...
دختر بودنم ، همسر ماندنم ، مادر شدنم و زن بودنم م م م ... همه و همه را دوست می دارم
با تفاوت هایشان ... با اشتراک هایشان ...شاد و خشنود زندگی می کنم ... بندگی می کنم
از بانوی خانه شدنم لذت می برم وقتی می کوشم با دستی گهواره ی دردانه ام را و با دست ی دیگر، جهانم را به آرامش برسانم
سپاس برای بودنتان
برای سرمشق شدنتان
برای این همه درسی که در رفتار و کردار برای من برای ما به یادگار گذاشتید
بانو جان ... ما هنوز و همیشه محتاج دعاهای مادرانه شما هستیم ...
همین جا..
زیر پرچم تشیع شما و فرزاندانتان ...