امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

اِليــــــــــــما

امیر فندق در پایان 5 ماهگی

1391/10/5 9:14
نویسنده : اِليــــما
365 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک که 5 ماهش تمام می شود، تو مکث می کنی ، نه اصلا ایست می کنی

همه چیز و همه کار را رها می کنی ، چهار زانو می نشینی، سرت را بر زانوانت رها می کنی و هی فکر می کنی هی فکر می کنی هی فکر می کنی

صدای امیرک می آید ، با جک و جانورهای داخل بی بی انیشتین معاشرت می کند ، گاهی خنده گاهی نق نق گاهی جیغ هایی آرام و کوتاه و گاهی هم گویا دعوایشان می کند بلندتر ، جدی تر

و تو میشنوی حضور صدادار این روزهایش را، مرغ ذهنت می پرد به سال قبل و همین روزها که شاید کمتر کسانی می دانستند که تو یک آدم دو قلبه هستی این روزها...

امیرت که 5 ماهه می شود ، تو 5 ماه تمام است که مادری را مشق کرده ای؛

می دانی  وقتی دکتر نریمان می گوید جوجه ات تنها 48 ساعت وقت برای اولین دفع دارد ، چه عواقبی پشتش پنهان شده

معنی زردی بدو تولد را می  فهمی...فرق زردی فیزیولوژیک و غیر آن را با تمام وجودت حس کرده ای...

اینقدر این سایت و آن سایت، از این مادر و آن مادر در خصوص نوع ختنه و زمان ختنه پرسیده ای که شاید الان خودت بتوانی در این خصوص مشاوره دهی

کولیک را می شناسی ، خوب!!!!!! حتی اگر پسرک درگیرش نشده باشد یا کمتر شده باشد

واکسن دوماهگی و چهارماهگی و عواقبش را از بر داری

اصلا  اگر الان نوزادی زیر 5 ماه ببینی، مادر فرزند اولی محسوب نمی شوی و این یعنی خیلی

یعنی اگر معجزه ات 5 ماه بزرک شده تو خیلی بیشتر از این 5 ماه ، مادرانگی پاس کرده ای ، ببخشید ...خوانده ای... معلوم نیست پاس هم شده باشد

و اکنون پس از شکر به درگاهش برای سلامتی امیرک بیشتر نگران تربیت ، پرورش و نه حتی آموزش تنها و آرامش امیرکی ، همان هایی که این روزها کمترند و کمرنگ تر

امیرت که 5 ماهه می شود ، آغوشت برای پناهش کوچکتر می شود، مستقل تر می شود ، و تو می ترسی از آن بزرگ و بزرگ و بزرگتر شدن و این کوچک و کوچک و کوچک تر شدن

9 ماهه اول متعلق به خودخودت بود، تنها به تو با تو می رفت هر جا می رفتی ، با تو می آمد هر جا می آمدی ؛ با تو می خورد هر چه می خوردی

5ماه بعد ، متعلق به خود خودش شدی، دیگران هم در داشتنش در لمس تنش شریک لحظه هایت شدند، با او رفتی هر جا برای رفتنش خوب بود ، و خوردی هر چه کمتر آزارش می داد و برایش بهتر بود ...

امیرت 5 ماهه است الی مامان، حواست هست؟؟؟

امیرم ، امروز 5 ماه از زندگیت می گذرد؛ 5 ماه از حضورت لمس تن و آغوشت ، از با تو بودن از تو ر ا داشتن ...چقدر باز هم دلم تورا می خواهد ....

مبارکت باشد دردانه مادر پایان پنجمین ماه زندگیت مبارکت باشد امیر لحظه های مادر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان سارا
5 دی 91 10:37
5 ماهگیت مبارک امیر فندوقی


امیر متشکر می باشد
گلبرگ
5 دی 91 11:38
خوب ترین روزهای زندگی بر فراز قله های شادمانی در انتظارت باد! امیرییییییییییی


ممنونم خیلی
مامان امیرحسین
5 دی 91 19:23
چقدر مادرانه...چقدر عاشقانه...مهربان مادر قلم ات به اندازه گرمی دستانت و دلت زیباست.
فرشته مهربون مبارک ات باشد این همه مادرانگی.


خـــــــــــــــــــــــیلی ممنون
مامان امیرحسین
5 دی 91 19:25
فندق جونم 5 ماهگیت مبارک خاله.


ممنون مامانی
امیر خودتو ببوس