واکسن چهار ماهگی امیررضا
نوبت واکسن چهار ماهگی
الی مامانی با یک تجربه ی قبلی که آسان تر از پیش فرض های مادرانه اش بوده است
امیر رضایی که دلبری را به خوبی آموخته و شمردن حرکت دست و پاهایش هنگام بازی سخت می نماید
اطرافیان نزدیکی که بیشتر نگران دلشوره های غیر قابل کنترل الی مامانند تا لحظات پیش روی امیر فندق
پنجشنبه ای که از راه میرسد
امیری با هفت کیلو وزن و ٦٤ ساتی متر قد،با درصد خزندگی بالا، بالا که می گویم به آن علت است که خطرناک هم شده ، کلا جابجا می شود هم مکانی هم جهتی بیشتر از ٣٠ سانت و بیشتر از ١٨٠ درجه ،دوران دوندگی من علاوه بر سایر وظایفم در راه است،
خانه ای ارام، امیری واکسن زده که نمی دانم چرا استامینفون خوابش نکرده است و اصرار دارد به لبخند مادر واکنش نشان دهد ، الی مامانی به نسبه آرام
فعلا همه چیز مرتب است
دیرتر نوشت: یا مادرانگی من اندکی سابقه دار شده ، لااقل به اندازه همین ٤ ماه بیشتر از آن ٩ ماه،یا ایمر شیر مردی است که از پس قضیه بهتر از دوماهگی برآمد، خلاصه اینکه کمتر از ١٨ ساعت استامینون گرفت و من مراقب حرارت بدنش هر دقیقه بودم ،شاید هم واکسن تزریقی درست درمان نبوده است، نهایت ماجرا آنکه من ٢٤ ساعت نخوابیدم و امیر خوب بود، من هم که چیزی به جز این نمی خواهم پس :خدا جونم متشکرم الی مامان