امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

اِليــــــــــــما

امیر رضای چهار ماهه الی مامان

1391/9/7 22:59
نویسنده : اِليــــما
374 بازدید
اشتراک گذاری

امیرم

گاهی روزهای تقویم قوام می آیند طولانی می شوند و هر روزش می شود هزار روز ، مثل آن روزهای انتظار مادر  در ماه آخر... آن دقایقی که لحظه دیدار نزدیک می شد ، تمام نمی شدند ، نمی گذشتند و تا می توانستند طول می کشیدند

گاهی هم روزها در شتابند ، عجله دارند برای رفتن برای گذاشتن، انگار با تو بازی می کنند یک بازی نا خوشایند ، می شتابند تا از تو بگیرند طعم واقعی لذت را دوست داشتن را

و این روزهای من از همان جنس است ، شتاب بی امان دقیقه ها ، دویدن سرسام آور لحظه ها، روزهای کوتاه کوتاه پاییزی

نمی دانم در باور تو چگونه است؟؟؟اما هر چه بیشتر فکر می کنم کمتر باور می کنم که چهار ماه از آمدنت از پروازت به آغوش مادر گذشته است و اینک الی مامان فندقی چهار ماهه دارد

شیرین شیرین با طعم ناب ترین عسل های بهشتی

این روزهای شما پر است از رفتارهای تازه :

 برآورد می کنی دوری و نزدیکی اجسام و محلشان را، با دودستت به سویشان حرکت می کنی و با لامسه ات لمسشان

در ننو آرامش نداری میل به نشستن به ایستادن به برگشتن در تو بیداد می کند

ماجرایی داریم با شما و دوربین نه این روزها که از روزهای دورتر هم (همان حدود دو ماهگی) می شناسیش با حرکت دوربین در دستم نگاهت می چرخد ، عکس غیر منتظره را تعطیل کرده ای

پتویت را در کمترین زمان به سوی دهانت می بری حتی کمتر از چشم بر هم زدنی

دست هایت را خیلی دوست داری یا لااقل خیلی مواظب حضورشان هستی، دیروزهای همدانی که سرهمی آستین دار پوشیدی، اول نگاهی به دست سمت چپ، سپس نگاهی به دست سمت راست وقتی هیچ کدامشان نبودند با دلخوری گریه کردی

گرما را دوست نداری، کلافه ات می کنند ، من به دلت راه می آیم لباس کمتری می پوشانمت و به جان می خرم تمام امر و نهی اطرافیان را به یک مادر نو پا  و تازه کار، نوشت باشد فرزندم آرامشت

کم کم ها کلی مو بر سرت نشسته است ، به گمانم موهای مادر است البته آخرین هایشان، الی مامانی کچل داری این روزها آن هم نوش جانت فرزندم

قهقه میزنی ، و وقتی سر حال باشی بیش از یک ساعت از همه چیز و همه کس حرف می زنی از حروف مختلف استفاده می کنی با چشمانت همزمان بازی می کنی صدایت را کم و زیاد می کنی و لبانت را جمع و باز می کنی و من پر می شوم از همه ی آن چیزهای خوبی که تا به امروز از خود دریغ کرده بودم

کار من چه می شود؟؟؟؟شکر گزاری و شکر گزاری و شکر گزاری هرچند نا کافی هرچند غیر قابل قیاس و بسیار کمتر از نعمت های داشته ام

خدایم!!!!معبود مهربانم

من هنوز اینجایم درزیر بارش نعمت های فراوانت بنده وار تعظیم می کنم ، پیشانی می سایم در برابر این همه خوب بودنت ، به بزرگیت بدی هایم را نبین و بگذر ای دوست داشتنی ترین دوست هایم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

honar
7 آذر 91 10:23
از من ایشان را هزاران یاد باد.


از ایشان و مامانشون هم شما را هزاران بار یاد باد خیلی هم ممنون عمو مهربون
نیم وجبی
28 آذر 91 13:26
وای چه پسرنازی دارین خداحفظش کنه
لینکتون کردم شماهم به آقاکوچولوی ماسربزنید اگه خواستین لینکش کنید


ممنون حتما