آدم هایِ نوعِ سوّم
در اتفاق هایِ غیر معمول که زندگی را از رِوال خارج می کنند و آدم را با کُلی چالش به همان مَباداهایِ دور از ذهن می رسانند، وقتی عقلت کمتر به مَدَدَت می آید و کلاً در یک بلاتکلیفی مَکَنده به سر می بری و رفتارت از هزار حالتِ متفاوتت نشات می گیرد ، اگر نوعِ درماندگیت از جنسِ درماندگی من باشد، ترجیح می دهی تنها و تنهاتر بمانی تا بلکه ذهنت را جمع و جور کنی و برایِ روزهایی که ناخواسته ات ، پُر شده از اتفاق هایِ دوست نداشتنی، تصمیم بگیری
همین جا و همین روزها، آدم ها را دسته بندی می کند،
دسته یِ صفرم، که اصلاً و فقط آدم روزهایِ خودشان هستند؛ هر وقت که صلاح بدانند می آیند و سرشان را رویِ شانه هایت رها می کنند و غصه هایشان را برایت جا می گذارند و می روند، این دسته اصولا کاری با تو و شرایطِ زندگیت ندارند ، این که در این لحظه احوالِ خودت کِشِش شنیدن غم هایِ تلمبار شده یِ آنها را دارد یانه؛ اصولاً فقط به خودشان مربوط است، در این گونه یِ نادر مشاهده شده در اوجِ درد و تبت ؛درست وقتی که زنگ زده اند حالت را بپرسند آنقدر از خودشان گفته اند که نهایتاٌ حتی نام بیماری یا نوعِ مشکلت را نفهمیده اند و رفته اند تا دورِ بعدی که به حضورت نیاز دارند یا کاری از دستت برایشان بر می آید!!!
دسته یِ اوّل، حرف گوش گیر و مهربان، با "ممنونم " ِ تو، می روند دنبالِ روزمرگی و زندگی معمولشان، و شاید یک شبی که خوابشان دیر کرده و نیامده باشد با یک پیامکِ خیلی کوتاه، جویایِ این همه حجمِ سنگینِ روزهایت می شوند؛ از همان پیامک ها که جوابشان را نمی دانی و در نهایت به زحمت برایشان می نویسی : " ممنونم شکــــر"
دسته یِ دوّم ، حرف گوش گیر و مهربان تر ، مثـــــلاً می روند، با خودشان کلنجار می روند در این شرایط چه کمکی می تواند کمکِ حالِ دوستشان باشد، غذا می پزند؛ نان می خرند، پیامک های دل گرم کننده ای می دهند که نیاز به پاسخ ندارد و خلاصه خیالت را جمع می کنند که هستند؛ حواسشان به تو و روزهایی که می گذرانی هست و هر جا حضورشان لازم باشد، خودشان را به تو و روزهایت می رسانند.
دسته یِ سوّم، حرف گوش گیر و خیلی مهربان تر، اصلاً نمی روند، خودشان را به اوّلین جایِ دور از دیدرَسَت می رسانند و کارِ مراقبت را از همان جا پیگیرند، مُدام وضع و حالت را رَصَد می کنند، نوعِ کمکی را که می خواهی تشخیص می دهند و در سکوتِ مطلق به انجامش می رسانند؛ اصولاً دنبالِ واکنشِ مثبت و منفی از سویِ تو نیستند و فقط هستند !!!!با تمامِ توانشان هستند و در بهترین شرایط سعی می کنند آدمهایِ دسته یِ اوّل و دوّم را هم آدمِ بودن کنند، مهمترین مشخصه یِ این افراد صبر است، صبری زیبا و با تامل، که غمی بر اندوهِ موجودت اضافه نمی کنند و انتظاری از حالِ روزهایت ندارند، اتفاقی می ایند، خریدها را در یخچال می گذارند، از کبابی سرِ خیابان کباب می خرند، برایت بی خبرت لازانیا می پزند و پسرک را پارک می برند و حالش را خوب می کنند، مجموعه یِ فیلم ها و سریال هایشان را نیمه یِ یک روزِ کاری برایت می آورند و زود می روند ...
و البته آدم هایِ دسته یِ چهارمی هم هستند که بحران را ؛روزِ مبادا را به رویِ خودشان نمی آورند ، منتظر می مانند این روزها تمام شود و با یک "ببخشید متوجه نشدم "سرو تهش را به هم می اورند
پ ن 1: از یک تن بیمار انتظارِ هذیاناتی از این دست می رود، قابلِ بخشش است انشالله
پ ن 2: تمامِ آدم هایِ نشسته در این پنج طبقه را دوست دارم، همین تفاوت ها هم خیلی زیباست
پ ن 3: لطفاً خیلی مراقبِ آدم هایِ نوع سوّمی زندگیتان باشید، تعدادشان روز به روز در حالِ کم شدن و نسلشان در حالِ انقراض
پ ن 4: لطفاً یادم باشد برایِ آدمِ نوعِ سوّمی شدن خیلی تمرین کنم ، کار ِ سختی است در لحظه یِ بودن بودن و وقتِ نبودن نبودن..... ممارست می خواهد