امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

اِليــــــــــــما

حتٌی شما دوست عزیز

1392/3/20 8:59
نویسنده : اِليــــما
348 بازدید
اشتراک گذاری

۱۴ پوشه و  ۱۰۱۳ عدد پیام ، بعد از کلی حذف های خلافِ میلم

 می شوند In Box  گوشی همراهم ....

خیلی وقت ها خیلی دلم می خواهد ، سر بزنم به محتویات گوشی اطرافیان و ببینم چه چیزهایی از من را نگاه داشته اند برای روزهای مبادایشان

اما نمی شود که ... حکمِ حوله و مسواک و از این قبیل را دارند

خطَِ قرمز آدم ها ، حریمی که دوست دارند امن و ایمن  بماند

یک جایِ خیلی دنج که پُر است از خوب ها و بدهایی که از آدم ها جمع کرده اند 

و بعضی وقت ها خیلی هم خلاصه ، تا این حد : " موضوع منتفی شد" که فقط خودم می دانم کدام موضوع و کی؟؟؟

همسری که همیشه می گوید : " لطفاً دست نزنید، حتٌی شما دوست عزیز" و دوست عزیزی که دوست دارد دست بزند، کنکاش کند و سر در بیاورد از اتفاق های در حال وقوعِ آن

اماٌ!!!!!!!!!!!!!!!!!! امٌا همیشه یکی هست که کلاً منطقه ی آزاد است

آزادِ آزاد... تردد در همه ی محدوده اش مجاز است ، با هر سرعتی که بخواهی ... بتوانی

نیاز به عملیاتِ محیر العقول هم نیست ... یواشکی های هزار لا ...

اصلاً در هر دیدارتان با کلی افتخار گوشیش را می آورد و  با خنده می گوید: " مامانی چک نکردی ها"

و تازه ، تو هم هیچ شرمنده نمی شوی 

گوشی را می گیری و با فراغٍ بال دانه دانه اش را می خوانی

پیام هایی از تو ... همسری... خواهرت .... همسرش... برادرت ...همسرش...بابایی ...و این قصه ادامه دارد

آدم های مهم ِ زندگی ِ مامان ، خیلی کمتر از آدم های مهم ِ زندگی من هستند

و خداییش از هر اوقات فراغتی ، فراغ بال تر می شوم با لحظه هایی که با گوشی مامان می گذرانم

و  

آخرین پیامم در گوشی مامان

" مرا به کعبه چه حاجت؟!!

طواف می کنم " مادری" را که برای لمس دستانش هم

وضو باید گرفت"

و این جا  آهسته می گویم ... مادری که حاجیه ام کرد ، کربلایی شدنم را دید و هنوز خودش نه حاجیه شده است و نه کربلایی ...

باید وضو گرفت .... برای لمس دستانش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان روشا
20 خرداد 92 10:33
خدا حفظش کند برایت و حفظت کند برایش


ممنونم

سلامت باشد
الهام مامان علیرضا
20 خرداد 92 23:56
خدا خیرشون بده
واقعا باید به دستشون بوسه بزنیم



عمرشان با عزت
همه ي مادران اين مرزو بوم

مامان روشا
21 خرداد 92 8:44
باید وضو گرفت ت

قشنگ بود و به طور حتم از ته دلت برخواسته بود بد جوری به دلم نشست الیما خاتون


متشكريم خاتون
بايد وضو گرفت
مامان ارمان
21 خرداد 92 10:11
چقدر احساساتت نسبت به روزهای قبل از مادرشدنت تغییر کرده الیما. این همیشه یکی از غصه های من بوود و چقدر خوشحالم از این حس نابی که در وجودت شکفته شده پاینده باشه همیشه.
شاد و سلامت باشند الیما و مامان فاطی.


خودمان كه اعتراف كرديم بانو ..........
همين جا
كتبي
بله
خودم هم بسيار خرسندم سيما بسيار ر ر ر
غزاله
22 خرداد 92 2:24
هر انسانی عطری خاص دارد !

گاهی ، برخی


عجیب بوی خدا می دهند

درست مثل مادرم ♥
سایه اش برقرار مهرش ماندگار.
نوشته هاتون قلبمو روشن میکنه و احساسامو طوفانی.



متشكرم از احساستون
از شما
از نظري كه گذاشتيد

سمیه جون
22 خرداد 92 8:39
فکر نکنی فردا حالا امیررضا میاد میگه مامان موبایلمو چک کن ها !!!! مامان ها و بچه های زمان ما متفاوتند با آینده ...خوش به حال شما که مامان به این خوبی داری خانوم گل


يعني من عمرا گوشيم و بدم بچه چك كنه!!!!!!!!!!!
اين حرف ها چيه خانم دكتر
بچه ها بايد حد و مرزشون و بدونن
والا