امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

اِليــــــــــــما

شویدپلو با مرغِ فندقی

1392/3/5 13:40
نویسنده : اِليــــما
351 بازدید
اشتراک گذاری

موادِ لازم :

 فیله ی مرغ چرخ کرده .....................  اندازه ی شکم آقا یا خانم محترم نی نی

برنج قهوه ای (سبوس دار)............... به اندازه ی مورد نظر مامان ها

شوید خشک یا تر ........................ یه کمی

کره ........................................برای تفت کوفته قلقلی

سیب زمینی  ........................... یک عدد کوچولو مکعب خیلی ریز

نمک فلفل زردچوبه .................... لطفاً اصلاً بهش فکر هم نکنید

از همان خیلی پیش ها و جوانی هم آدم خیال بافی نبودم ، نه وقتش بود نه به نظرم منطقی می آمد بنشینم و روزهای آینده را نقاشی بکشم ...

 اما از هر مرحله ی پیش رو چند تایی تصویر تصادفی داشتم ....فقط به خاطر اینکه در لحظه قرار گرفتن، خیلی غافلگیرم نکند

در همان چند تصویر که از روزهای مادرانه ام داشتم هیچ جایش اینجوری نبود

ایستاده باشم پایِ گاز ، با مرغِ چرخ کرده ، کوفته قلقلی درست کنم کوچکتر از اندازه ی نخود!!!!!!!!!!

پسرک هم بی خستگی تمام محتویات تنها قفسه ی بی در آشپزخانه را بچیند روی سنگ و من دوباره جمع کنم و او دوباره ...

فاصله ی جمع کردن من ، سریع خودش را برساند به شیشه ی گاز و اندازه ی یک سُک سُکِ کوتاه ، جایِ هر چهار انگشتش را جا بگذارد برایم به  یادگاری ....

چند روزی هست که پسرک غذایش هر چه باشد ، خودش را می زند به بی اشتهایی و غذای ما هر چه باشد اشتهایش را کوک می کند

به فکرم رسید دستی ببریم به ظاهر غذایش .. با حفظ همان  محدودیت های نمک و فلفل و ادویه

فیله مرغ را بایک عدد پیاز بسیار کوچک چرخ کردیم و قلقلیش کردیم اندازه ی سر انگشت که بتواند با انگشتانش بردارد و بگذارد در دهانش... اندکی و فقط به اندازه ای که خودشان را بگیرند در کره چرخاندیم

 سیب زمینی های  مکعبی خورد شده را اضافه کردم  و  همچنین شوید و برنج را با مقدار آبی بیشتر ....آهسته آهسته جوشید و پخت و شد شوید پلو با کوفته ی فندقی

یه کمی آب داشت ...

حس خوبی داشت وقتی کوفته ها را با دو انگشت شصت و اشاره بر می داشت و می گذاشت در دهانش و آرام آرام چهار دندانِ جلویش می جوید

لااقل وعده ی اول را با اشتهای بیشتری نوش جان کردند ...


 با تعجب نوشت :

من به همسری: آخرین پستی که در وبلاگ امیر خواندی چی بود؟

همسری: فکر و فکر و فکر و فکر   نمیدانم!!!!!!!!!

من : لطفا بیشتر فکر کن ، خب عنوانش چی بود ؟؟؟؟

همسری:بعد کلی طفره رفتن، عنوانش یادم نیست اما همونی که توش خیلی خودتو تحویل گرفته بودی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!( منظور مبارکشان ، پستِ برسد به دستِ فردا بود!!!!!!!!)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

الی
5 خرداد 92 13:52
منم میخوام غذا بپخم برای پسریم

برعکس تو ادم خیلی خیالبافی هستم
موضوع خیال قبل از خواب ظهر رو جور کردی برام


نوش ش ش ش ش ش بانو
به همين زودي ...
مامان آریا
5 خرداد 92 16:47
یادش بخیر



ممنون
ممنون
ممنون
سمیه جون
6 خرداد 92 8:40
چه جالب بالاخره یکی پیدا شد که سرعتش تو انجام کارا از شما بیشتر باشه و حریف شیطنتاش نشین...الهی که همیشه سرزنده و شاداب باشه ...خوش به حالش با این غذاهای خوشمزه مامانش...ومن هم ترجیح می دم هیچ تصوری از چگونگی رفتارم مخصوصا غذایی که برا بچه ام می پزم نداشته باشم....فک نمی کنم زیاد مطلوب باشه...


خيلي بيشتره سميه خيلي ....
ممنونم دوست خوبم دوست خيلي خوبم
نگراني غذاها بسوزه الان!!!!!!!!!!!!!!! مريم نباشه حله به اميد اون نمونه حله نگراني نداره با دست هاي توانگر تو
مامان روشا
6 خرداد 92 9:29
ممنون الیما بانو عالیست این تجربه های آشپزی و زندگیت

آفرین بر آقای همسر خانه ات حد اقل می خواند... هرچند خاموش و بی نظر


از بس ازشون مي پرسم گاهي مي خوانند
ممنون عزيز دل
مامان طاها
6 خرداد 92 9:58
نوش جان پسری
وای خدا چه برداشتی داشتن همسری محترمتان
خوبست دنبال می کند.


متشكريم ...
خوبست به زور و از ترس دنبال مي كنند؟؟؟
مدام ازش مي پرسم ...
سمیه جون
6 خرداد 92 15:18
امیرخان می دانید که فردا 10 ماهگی شما تمام می شود؟؟؟ 10 ماه اصلاً سن کمی نیست...یک دهه از عمرتان می گذرد اما به ماه...


بله ....
نه تمام مي شود و فندق مادر به ده مي رسد ..
پايان يك بار تمام اعداد يك رقمي را ديدن
دوست مجازی ات!
6 خرداد 92 23:32
کلا عاشق دستا و پاهای بچه هام که گمبلین!!!مخصوصا اونموقعی که با دو تا انگشتاشون میخوان یه چیزیو بر دارن(ما بهش میگیم مرحله ی جاروبرقی بچه ها)

انشالله منم عملیش میکنم دستور غذاتونو !





بله بله موافقم
انشالله بانو و و و و سلامت باشند
الهام مامان علیرضا
8 خرداد 92 11:15
آفرین به مامان هنرمند و متنوع پَز!!!
نوش جون امیرخان
حالا خدا رو شکر کن همسرت دنبال می کنه نوشته هاتو!!!


متشكرم كه مورد تشويق قرار گرفتم
بقيه اش رفت سطل زباله
دوست نداشتند!!!!!!!!!!!!!!!!!