من و جینگولک هایم ...
اول نوشت: جینگولک ها مسری هستند، اگر این روزها مستعد رنجش و افتادن در دام فکرهای نا زیبا هستید لطفا از خیر این پست بگذرید .....به همین راحتی
از اولِ اولش جینگولک موجودی بدکار و بدخواه بود، علتِ همه ی کارهای نا معمول و خطربرانگیزِ کودکِ بیش فعال دختر داییم
اما حالا...
جینگولک در خانه ی ما موجودی کاملا شناخته شده است از جنس ویروس که در بعضی مواقع بسیار زیر پوستی و نا محسوس می رود در وجودمان و ما را مجبور می کند به کارهایی که نباید کرد و به حرف هایی که نشاید گفت
جینگولک ها بعضی وقت ها صدایمان را بالا می برند، نگاهمان را نا مهربان می کنند، بی منطقمان می کنند و ما را وادر می کنند ناشکری کنیم و بدْ شویم ...
اغلب بچه ها دچارِ جینگولک می شوند اما نه صرفاً
گاهی هم من ...و کم تر همسری
و همان جینگولکِ بلا می شود بهانه ی خوبی برای معذرت خواهی و موجودی که همه ی تقصیر ها می افتد بر دوشش که من نبودم و جینگولک گولم زد
شاید هم جینگولک نسخه ی کم آزارتر و قابل کنترل شده ای از شیطان باشد...
به گمانم آنچه این روزها این همه آزارم می دهد جینگولکِ مرغی است، وخیم ترین نوعِ جینگولک که می رود و می رود و می رود و درست می نشیند روی سلول های مغزت
واکسن هم که ندارد بی مروت
و فکرت را پر می کند از یک عالم خیال هایِ بدْ، خیلی بدْ
واکنشی فیزیکی هم نداری به این تخریبش فقط فکرو ذهنت به شدت آسیب می بیند خراب می شود
دلشوره ی دایم می گیری و مادام اضطراب داری
برای سلامتی عزیزانت و ترسِ یک دفعه رفتنشان
چندی از دوستان و همکارانم به واسطه ی بیماری سختِ سرطانِ عزیزانشان درگیرند...
با خودشان.. باروزگار... با بیماری...با مسایل اقتصادی ناشی از آن..
و من رنجورم از رنجی که می کشند و تنها کاری که می توانم و می توانند دعایی است از روی صدق و با خلوص که با واسطه ی دستانِ پسرک، روانه ی آسمان می کنم
جینگولک هایم اذیتم می کنند،مدام یادآوری می کنند تعدادِ رو ب افزایش بیماری سرطان و ام اس را...
و من مانده ام جایی بین زمین و هوا، اضطراب و توکل، منطق و پرخاشگری ...
منتظرم جینگولک ها از بدنم بروند، خوشبختانه دوره ی ویروسشان کمتر از سه روز است و همین که دقایقی در آغوشِ خدایم باشم رو ب بهبود می روند .... می دانم خوب می شوم
یادتان باشد ویروسش مسری است ....