امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

اِليــــــــــــما

فقط همين...

1392/11/6 12:59
نویسنده : اِليــــما
310 بازدید
اشتراک گذاری

اوّل نوشت : به بهانه­يِ موضوعِ انشاء اين هفته است؛ براي پيشگري از اتفاقِ ناخواسته­يِ شنبه­يِ قبل


 آبيِ كاموا را با كلي وسواس ‌به اميد آنكه رنگش بر زلالِ چشمانش بنشيند و زنگارش زنگِ قشنگِ نگاهش شود؛ انتخاب كردم.

كاموا را دور انگشتِ اشاره­يِ دستِ راستم مي­پيچم و كلاهِ دخترك را اندازه­ي دورِ سر همين روزهايش سر مي­اندازم و فكرهايِ نيمه­كاره­ام را درست از همان­جايي كه رهايشان كرده­بودم؛ از سر مي­گيرم.

 به سايه­هايِ شعله­يِ بخاري كه لرزان بر خوابِ معصومانه­يِ صورتش مي­نشيند و برمي­خيزد، خيره مي­شوم

اين دخترك سه ساله­يِ سفيد و طلايي همه­ي دار و ندار و سهم من از دستانِ خسيس و بخيلِ دنياست.كه به زور؛ همْ  روزيم شده و همْ بهانه­ي نفس كشيدنم در غربتِ تلخِ آدم­ها

حاصلِ يك عشقِ نيمه­كاره، غرورِ به تباهي رفته، سكوت از سرِ اجبار و كوتاه آمدن­هايِ بي­چاره

دليلِ كوچِ اجباري و فرار از گذشته­اي كه خيلي جاهايش هم بد نبود و پُر بود از لذت­هايِ ريز و درشتِ فراموش نشدني

رها كردن آدم­هايي كه وسعتِ اندازه­يِ آنها نوعِ رنگِ روزهايم را رقم مي­زد

و حالا همين موجودِ كوچك شده خلاصه­يِ همه­يِ دلخوشي­هايم، از تهِ دل خنديدن هايم، به آرامش  رسيدن­هايم

و راضيم مي­كند به دوتايي زندگي كردن، دوتايي برنامه­ريختن­، دوتايي بازي كردن

وقتي همه­يِ خواسته­ات از دنيا خلاصه شود در همه­ي داشته­ات در اين دنيا،

وقتي تمامِ هدفت از زندگي به بار نشاندنِ شكوفه­هايِ آرزوهايِ تنها يك نفر باشد؛

چه اهميتي دارد تصميمِ دنيا برايِ تمام شدن خودش و بلعيدن ما؟

اگر قرار بود تنها يك روز به آخرِ دنيايِ من باشد، هزار برهان موافق و مخالف رديف مي­كردم كه 24 ساعت برايِ به پايانِ رسيدنِ دنيايِ  يك مامان خيلي كم است،

يعني منصفانه نيست

اصلاً از غصّه به پايانِ مهلت تعيين شده نمي­رسد...

مخصوصاٌ اگر دختركِ سه ساله از همه­يِ دنيا فقط يك مامان داشته باشد

اما حالا كه قرار است 24 ساعتِ ديگر دنيا برايِ همه به آخر برسد، و من و همه ­ي دنيايم كنار هميم ، در حريمِ امنِ گرمايِ اين سويِ پنجره...بگذار به آخر برسد

ميله­هايِ بافتني را زمين مي­گذارم و

تمام اين 24 ساعتِ باقيمانده را فقط و فقط از تهِ دل مادري مي كنم؛ درست مثل همه­يِ اين سه سال

تنها برايِ به آغوش كشيدن و برداشتنِ آخرين بوسه از چالِ چانه­اش  زمان مي­خواهم ... فقط همين

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

PORSHE1
6 بهمن 92 13:57
سلام اليماي عزيز من يكي از خواننده هاي خاموش وبلاگت هستم ، كه بعد از خواندن متن هاي فوق العاده ات سكوتي عميق مرا فرا ميگرفت . چه ميدانم چرا ؟؟ فقط ميدانم اينقدر عميق مينوشتي كه فقط بايد راجع بهش فكر ميكردم . اما نوشته هاي اخيرت اينقدر برام مبهم شد كه سكوت چند وقته ام را شكست !!!!!! دخترك سه ساله كيست ديگر ؟؟؟ مگر شما به جز اميرك دختر هم داري ؟؟؟؟ چند تا علامت سوال هم راجع به مشتركي كه حقش نيست در ذهنم ايجاد كردي كه سر فرصت پاسخگوي مغز مبهم من باش . خوشحالم كه تا ابد خاموش نماندم /.
اِليــــما
پاسخ
سلام سلام سلام درووووووووووود چه خوشحالم كه گنك بود و شما مجبور شديد برام يادداشت بگذاريد راستش اون پست هايي كه به موضوع انشا وصل مي شه تخيل هم بسيار توش قاطيه در حقيقت موضوع رو اعلام مي كنند و بر اساس موضوع انشا مي نويسيم نه من يه پسر بيشتر ندارم همان امير مامان سوالي بود در خدمتيم
madarkhanomi
6 بهمن 92 18:25
مثل همیشه با قلم زیبات منو به فکر فرو بردی آفرین به این قلم وبلاگ رو آپ کردم بالاخره،تشریف بیارید خانومی
اِليــــما
پاسخ
سلام من هم به شما افتخار مي كنم چشم م م م م
مامان شاهزاده محمدايليا
8 بهمن 92 14:42
سلام اگه با تبادل لينك موافقي بگو