آرادم میای کتاب بخونیم ؟؟؟؟
دردانه یکدانه مادر
با تو ام آرامش دقیقه ها و آسایش لحظه هایم
ترنم صبحگاهی باران نوید بهاری را می دهد که از دیدگاه من شکوه فصل های آفرینش است و تبلوری دوباره از رستخیز عظیم آدمی ، حکایت رویش مجدد گل و سبزه و سنبل پس از زمستانی سرد و خاموش و سوزان عظمت خدایی را به تصویر می کشد که یگانه است و ذاتش همانندی ندارد، درست همانند معجزه حضورت
ضربان نبض سریعت که نشانگر جنبش و حیات موجودی به نام آراد است در گوشم طنین زنگی می نوازد، صدایی که این روزها بدان خو گرفته ام و نبودنش دلشوره لحظه هایم شده است ،این دو روز وقتی این صدا را از مادر دریغ کردی و حتی تکان های نرم و آهسته ات را از احساسم پنهان نمودی دلیل دلشوره هایم پرر رنگ شد و ناخواسته حزن لحظه هایم را مضاعف نمود
فرزند یکدانه مادر،
داشتنت حش غریبی است که آرزومندم تمام زنان سرزمین زمین به غربتش قریب بمانند و آن را با همه وجود خود احساس نمایند، ارج می نهم لحظه های داشتنت را
قدر دقایقی که تو نازنین تنها و تنها و تنها از آن منی را می دانم و می کوشم تمام حرف های نگفته را این روزها که گوشت به لبان مادر نزدیک است عاشقانه زمزمه نمایم .
خاله کیانوش یه خاله خیلی مهربون و کتابخون امروز 12 تا کتاب برا مامان آورد تا هم به داشتنت افتخار کنم ،هم قدر خودم و خودتو بدونم و بکوشم هنر پسر داری را نیک بیاموزم (استیو بید الف) و با کمک کودک درون (پل گابریل و ربرت وول) به رشد شخصیت شازده کوچولوم کمک کنم
بوس بوس بوس – عاشقتم مامانیییییییییییییییییی