روزهای مادرانه + 1
اینجا خانه ی امنی است، بی حاشیه و احساس نا خوشایند، همان چند نفری که اینجا را می خوانند و گاهی از خودشان ردی به جا می گذارند دوست های عزیز دنیای مجازی الیما هستند،
که با خوشیشان می خندد و غمشان غمگینش می کند.
دیروز یک پیغام خصوصی داشتم، از یکی از همان چند نفر
برای الیما نوشته بود در روزهای زمستانی خدایِ مهربانی، یکی از بهترین معجزه هایش را در دلش کاشته و رحمتش بر این قرار گرفته که نامش مادر شود
نوشته بود الیما اولین نفری است که در دنیای مجازی از این خبر تا کجاهای خیلی دور خوشحال خواهد شد
و الیما هم با حرف حرفِ پیغام خصوصیش، وقتی ساعت اداره به انتها رسیده بود و آدم ها رفته بودند، اشک ریخت ...
آن یکی همان کسی بود که از فاصله های به هم نرسیده ی ِ دنیایِ مجازی، برای جشن عروسیش جیغ و کِل و دست و هورا فرستاده بودم
تا همین نزدیک در پیام هایش می نوشتم .... ببین عروس جان
دنیایِ مجازی و دل بستگی عجیب هست، امــــــــّا هست
هم مجازی بودنش هست هم دلبستگی های ِ خیلی زیادش ، هم دوست داشتن هایِ از راه دورش، بی صدا و تصویر حتی...
حالا احتمالا یکی دیگر از زنان سرزمینم ، روزهای مادرانه را فارسی خواهد نوشت....
پ ن : خدایا راز حکمتت مالِ خودت، مالِ خداییت، مالِ ذاتِ بی نظیرت، اما همان حکمتِ نازنینت را جوری مقدر فرما که دختران سرزمینم همان ها که آرزوی به آغوش کشیدنِ معجزه هایِ از تو رسیده را دارند به آرزویشان برسند..... چشم ما تنها به قدرت بی بدیل توست یا رب همه ی عالم ها