امیر لالا ندارد ....
بعضی وقت ها ، یک تماس از سوی کسی که هیچوقت نزدیک نبوده و گمان سلامی از سویش نیز به فکرت خطور نمیکرد آنچنان شادت می کند که فراموش می کنی دیشب را تا خود صبح نخوابیده ای، و سپاس او بابت آنچه وظیفه ات بوده به خاطرت می آورد که نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ،هنوز خیلی ها خیلی وقت ها برای سپاس گامی پیشرو و قلبی وسیع دارند و نکته جالب قضیه آنجا نمود پیدا میکند که همان کس نه قامیل است نه دوست است و نه سابقه ی آشناییتان به سنوات قبل بر می گردد، کاملا معمولی به واسطه کار با کسی آشنا می شوی که حتی لزومی نمیبینی که شماره همراهش را داشته باشی!!!!!!!!!!!!اینگونه آن شوری که نمیدانی از کجا و کی ر تنت رخنه کرده به سراغت می آید ، دوست دارم این حس را شیرین است و بعید
دیروز عصری نا پرهیزی کردیم همین که امیر اندکی و فقط اندکی خوش اخلاقی کرد آن هم بعد از دو روز و دوشب متوالی بی حوصلگی و بیتابی...لبیک گفتیم به ندای دلمان و خانه خاله الهه را بهانه ای کردیم برای دور دور ، دوباره دقایق خوشی تمام شد از دیشب نیم ساعت متوالی نخوابیده ، یعنی نخوابیده ام خسته است دلم واپس خستگی او هم هست
دوباره ملاقات با دکترم را لغو کردم به گمانم اینقدر دیر بروم که فایده ای نه به حال او داشته باشد نه من
گویا فردا شب میهمان دارم ، گویا چون هنوز قطعیش نکرده اند از را دور می آیند دوستشان دارم
سینه امیر خس خس می کند ، این نگرانی این روزهایم است خیلی نگرانم کرده، عرفه نزدیک است خاطرات سال قبل تداعی می شود ، رفتن کسی و آمدن کس دیگر، روزه روز عرفه و دعای عرفاتی که چسبید ....
به نظرتان امیر همراهی می کند امسال هم عرفه داشته باشم همان جا که سال قبل رفتم ....پسرک زیبایم دوستت دارم