قصه ختنه پسرم
برایت نگفته بودم که زندگی درد دارد دلبنم گاهی جسمی و بعضی مواقع روحی
و امروز درست یک روز بعد از یک ماهگیت درد را تجربه کردی، بگذار بگویم تجربه کردیم
بعد از روزهای بد و دردناکی که به واسطه بیماری پدر متحمل شدیم که الهی هیچگاه توسط هیچکس تجربه نشود، امروز فهمیدم درد سه حرف ندارد درد ، درد دارد بسیار جانکاه آنقدر زیاد که ایمان داری در توان قلبت نیست
و همین لحظه هاست که از کار بیفتد و ناکارت کند ، امروزه میهمان بیمارستان مصطفی خمینی بودیم جایی برای مسلمان کردنت کاش می فهمیدم که چه کاری است آخر، به واقع اگر خدا آنطور می پسندید که همان گونه خلقت می کرد
واییییییییییییییی که چه روز سختی بود آنــــــــــــــــــــــــقدر به تمام شدنم نزدیک بود که هر لحظه فکر می کردم به اتمام رسیده ام
صدای گریه ات زانوانم را میلرزاند ، آهسته گویمت خودم از این همه ضعف خودم بعد از این همه تفکر و تعمق در روزهای گذشته متعجب شدم!!!!!!!!!!!!!!!
مگر نه اینکه مجبور به این کار بودیم؟؟
مگر نه اینکه دکترت را با کلی مطالعه انتخاب کردیم؟؟
مگر نه اینکه چاره ای جز انجام آن در نوزادیت نداشتم ؟
وقتی همه چیز از اختیار و تصمیم من خارج بود چه چاره ای جز انجام آنچه دلم رضایش نبود؟؟؟؟؟؟؟؟/
پیر شدم با مسلمان شدنت مادر،
نیازی نیست که کسی یادآوری کند اکه اینها اولین قدم های با تو بودن است که ای کاش ان درد بزرگترین درد زندگیت باشد امیر مادر
چه ناجور ضعیف شده ام
از خودم خنده ام می گیرد، الهام روزهای سختـــــــــــــــــــــــــــــــی
این همه ناتوان این همه عاجز این قدر ضعیف
که کل درمانگاه از مرد و زن برای آرام کردنم تلاش نمایند؟؟؟؟
نمی دانم چرا؟؟افسردگی بعد از زایمان و یا تفاوت جنس علاقه ام به شما؟؟
شاید هم رنج دوران بیماری پدر تمامم کرده بود و نمی دانستم
دروغ نیست اگر بگویم اکنون ساعت 12 روز سه شنبه 07/06/1391، تمام تنم درد می کند،تمام تمام تمام
از زور نخوابیدن ، خواب به چشمانم نمی آید،
کلافه و بد قلق شده ای
بیشتر از درد ؛ ترسیده ای و ترست هنوز در وجودت هست!!!!دست زدن به کف پایت هم آزارت می دهد .سهم من از بد قلقیت علاوه بر غصه ای بی انتها ، شیر نخوردنت هم هست
در آغوش پدر آرامتری و این دوری کردنت از من از همه ی غصه هایم بزرگتر
نمی دانم نگارش در لحظه درست است یا نه؟؟؟شاید روزی همه ی غصه هایم را از روی وبلاگت پاک کنم
امیرم اندکی فقط اندکی با دلشوره های مادر مداراکن