بهار خانم دلِ ما یه جایِ قصه انگار منتظر شما بود...
1- حالا که روزهای هفته تک افتاده اند و هر کدامشان که می روند آخرینِ بازمانده ی جنسِ خودشان در امسالند،
دلم برای اسب نود و سه تنگ شده است ....
سال بدی هم نبودی ها
پُر از رخدادهای ِ امتحان نشده، اتفاق هایِ دست اول...
2- چهار طبقه را که با آرامش از بالا به پایین صفر کنی، چشمانت از پشت ِ شیشه هایِ پنجره ی دوده گرفته ، سبزی جوانه های رُخ نموده ی درختان را به رخَت می کشاند، بهار آمده، همین جا پشتِ بلندایِ خشکِ درختان ... کاش ما هم زودتر از هر چه ممکن است، مثلِ آن شاخه های ِ بالایی سبز شویم ... بهاری شویم
3- دور تندِ هفته ی قبل کند شده، هر چه به موعود نزدیک تر هم می شویم کند تر می شود، خیلی ها مثل من از مسابقه کنار کشیده اند و دست هایشان را گذاشته اند زیر چانه و زُل زده اند به رقابتِ بقیه یِ آدم ها
4- آهای بهارخانم مالِ ما باش لطفاً ... مالِ همه ی مایی که این همه منتظرت بودیم و با این همه تشریفات به استقبالِ قدومت رسیده ایم ، عادل باش و مالِ ما باش .... خوب باش و مالِ ما باش...حالا که دلِ ما یه جایِ خوبِ قصه منتظر شماست خوبی را با خودت به وفور بیاور، مخصوص هر کداممان؛ جـــــــــــدا جــــــدا