امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

اِليــــــــــــما

با تشکر از آقایِ امیر نوری

1393/7/22 8:10
نویسنده : اِليــــما
428 بازدید
اشتراک گذاری
  1. دیروز حوالی ظهر و بعدِ آن مطابق معمول تلویزیون را می شنیدم و کارهایِ خانه را در غیابِ پسرک و آقایِ خوبی که رفته بودند شیر بخرند، وصله ـ پینه می زدم، تا رسیدنِ آقایِ صابرِ خراسانی که  پیش از این نمی شناختمشان، صدا و شعرشان کاری کرد که درست تا لحظه یِ مهمانِ شبکه یِ سه بودنشان!(راسِ اذانِ ظهر) میخ کوبِ جعبه یِ جادویی شوم که چندی است جادویم نکرده بود، بگذریم که ماهی پسرک بیش از همیشه سوخاری شد و خانه به آن درجه از تمیزی که پیش بینی شده بود نرسید، امـــــا با معجزه ی ِ کلامشان به جایی رسیدم که خیلی خیلی ویارش را کرده بودم و به هیچ راهی میسر نمی شد، کلی برایشان دعا کردم، عمر با عزت و سلامتی روح و جسم خواستم، و البته که کلی هم به حال و روزشان غبطه خوردم و  حالِ خوش ِ مادرشان را از راهِ دور دیدم و شنیدم
  2. بعد ترش که مشق هایِ اداره را برایِ آقایِ رییس آماده می کردم، صدایِ مجری و آقایِ امیرِ نوری را می شنیدم که در جوابِ دعوتِ مجری برایِ سر زدنِ بچه ها به پدر مادرهایی که مقیمِ خانه هایِ سالمندان هستند فرموند: چه انتظاری از بچه هایی می رود که از نوزادی و نوپایی یا راهی مهدهای ِ کودک می شوند یا توسط یک نفر به جز "پدر و مادر" مراقبت می شوند؟ لابد این بچه ها در بزرگسالی گمان می کنند که اگر روزی جایِ آغوشِ والدین! بینِ بچه هایِ هم سن و سالشان در مهدِ کودک شاد و سرگرم بودند، امروز هم پدر و مادرشان در مصاحبت اهالی سالهای کهولت دل خوش تر و راحت تر هستند

خلاصه اینکه آبِ پاکی را ریختند رویِ دستم و خیالِ منی را که وصیت کرده بودم در حالی غیر هوشیاری حتماً راهی سرایِ سالمندان شوم را هم راحتِ راحت کرده اند، آخـــــــــــــــــــــیش! و خلاص

پ ن : من هیچ قضاوتی در خصوص درست یا غلط بودن فرمایشِ آقای نوری نکرده و نمی کنم، پدر و مادر ها همین که پدر و مادرند و زحمتِ بزرگ کردن ِ فرزندانشان را می کشند، حقی بزرگ داشته و دارند، بگذریم از پدر و مادرهایِ خودمان که حتی اگر به جبرِ زمانه، ما را راهی مهدِ کودک کردند، خلاصه و چکیده یِ همه یِ زندگیشان بودیم و هستیم، گاهی فکر می کنم اگر مامان با همه یِ مشکلات و چالش هایِ زندگی در غربت،  شغلش را رها می کرد تکلیف امروزِ  ما چه می شد، مستند کردن نظر آقایِ نوری برایم از آن جهت جالب بود که تا به حال این نقد و توجیه را نشنیده بودم وگرنه قصدم هیچ برداشتی نبود، برداشت شما هم از کلِ پست آزادِ آزادِ آزاد، با کلی تشکر و آرزویِ روزهاییِ بارانی و آرام

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان آرمان
22 مهر 93 8:35
غصه خوردم خيلي. يك تفاوتي هست بين كار پدر و مادر و كار بچه ها. اون هم اينه كه پدر و مادر اگر كار مي كنند به خاطره بچشونه و رفاه اون رو تامين مي كنه ولي آيا اگر بچه ها هم به هر دليلي پدر و مادرشون رو به خانه سالمندان مي سپارن به خاطر درآوردن پول براي اون هاست نه. شايد بايد در كنار اينكه هر چه داريم و نداريم رو داريم براي بچه هامون مي ذاريم كمي هم براي دوران سالمندي خودمون كنار بذاريم تا عزت نفسمون حفظ بشه و باري براي زندگي اولادمون نباشيم
هنرهای دست ساز چیکچی
22 مهر 93 8:42
به نظر من نمیشه حکم کلی صادر کرد. شرایط هر زندگی متفاوته و دلایل هم!
نیلوووووو
22 مهر 93 14:02
مثل همیشه عالی
دلگرمی
16 آبان 93 17:16
سلام مطمنا گذاشتن بچه شیرخواره در مهدکودک ضررهای عاطفی بسیاری برای او دارد ....