انحصاری عروسم
عروسکم ...
از آقایِ خوب مطمئنِ مطمئنم، که هیچگاه کاری نخواهد کرد که از برقِ نگاهت کاسته شود و یا گردی نا خواسته دلِ مهربانت را بپوشاند، او استاد گذشتن و ندیدن و نرنجیدن و نرنجاندن است
امـــــّا
اگر روزی در فرداهایی که می رسد، الیمایِ پا به سن گذاشته، دستش بد لغزید و نگاهش کج رفت و زبانش نفهمیده از بی مهری ها گفت، لطفاً به خاطرم بیاور به جایت بنشینم، به جایِ همان روزهایت، همان سن و سالت! به جایِ دخترکی که با هزار امید و آرزو و نقشه برای ساختنِ فرداهایش پسرکِ یک دانه یِ الیما را به شراکت برایِ زندگی و هم سری برگزیده است
یادم بیاور که تا همان جایش هم، کلی "نه" گفته ای و دوری کشیده ای و بحران چشیده ای تا در کنار ِ پسرکم سکنی گزیده ای
بعد ترش، خودم را به یادم بیاور
یادم بیاور که چقــــــــــــدر آرزوهایم در ملاحظه هایِ بی دلیل آدم ها و فشارهایِ زندگی بر باد رفت و چقـــــــــــدر از نقشه هایِ جوانیم عملی نشد، چقدر به ضرب و زورِ اشک!!! اولویت هایم را تغییر دادم و همه ی ِ نداشته هایم را با قشنگی واقعی داشته هایم راست و دروغ توجیه کردم
یادم بیاور تا به هر روشی بلدم، کمکت کنم سر ِ حوصله و با درایت، بر تنِ همه یِ آرزوهایت لباس ِ عمل بپوشانی و رخ دادنِ قشنگِ تک تکشان را ظفرمندانه در کنارِ مردِ زندگیت جشن بگیری
به همه ی ِ آرزوهایت برسی عزیزکم ، همه یِ نقشه هایت عملی شود الهی، جانِ عزیزِ مادر
پ ن : پسرکم؛ دردانه ای که از لابه لایِ کلی انتخاب، دلش را در رهنِ نگاهت می گذارد، علاوه بر دلدادگیت ، به وام داری دو پایِ همیشه همراه و دلی همیشه مهربان دل خوش کرده است، همان گونه که همیشه مطمئنت کرده ام "که مادرِ همیشه یِ زندگیت هستم و هیچ برهانی در هیچ شرایطی این رابطه را خدشه دار نمی کند"، مطمئنش کن که هم سرِ همیشه یِ اویی، هم سفری برایِ همه ی ِ سفرهایش
الهی آرزوهایت با نقشه هایش هم راستا باشد و جفتتان را بر بلندایِ دستاوردهایتان ببینم جانِ جانِ جانِ مادر