از همين دستها...
در حالِانجام كارِِ مورد علاقه ام هستم، ظرف ها را ميشويم و همزمان به هزار موضوع با فراغِبال فكر ميكنم ، آب غصهها و نگرانيهايم را همزمان تميز مي كند، دلشورههايم را ميشويد و چندتايي راهكار خوب برايِ كارهايم پيشنهاد ميكند، برنامههايِ بعد از ظرف شستنم را كه رديف ميكنم از پَُشتِ آب و كَف و اسكاچ، ناخنهايِ قدْ كشيدهام بعد از دو سال به من سلام ميكنند
دست ها و پاهايِ پسرك را بعد از ( تاب تاب اَبي بــــي*) با حوصله و دو تايي ميشوييم، در پناهِ انگشتان ِ دستانش اندازهي ِ بلندي ناخن هايم، خودم را هم متعحب ميكند
ريحانهايِ دسترنجِ خودمان را كه دانه دانه برايِ افطار پاك ميكنم و يكي در ميان از پسرك مي خواهم به محدودهيِ مادر وارد نشود، شكلِجديد ناخن هايم حواسم را از كارم و پسرك پرت ميكند
آخر شب شده، پسرك خوابيده و من در پناهِ چراغهايِ كمرنگ آشپزخانه دراز كشيدهام و قندپهلو ميبينم؛ فضايش را رقابتِ قشنگشان را دوست دارم، سهمِ من در كنارِ شنيدن صدايِ نامرتبِ و گاه به گاه ماهِ عسل از تلويزين همين قندپهلويِ چندشب درميان است،به شرط اينكه پسرك خوش قلق باشد و به موقع راضي به خوابيدن شدهباشد، چشمانم را ريز مي كنم و اطرافم را برايِيافتن ِ موهايم ميگردم ؛ نيستند! خيلي كم شدهاند و اين برايِ من كه از كچل شدنم مطمئن بودم خبرِ خوبي است،
تغذيه ام تغييري نكرده، كلسيم بيشتري هم نگرفتهام، كارِخانهام هم كمتر نشده و كاري هم برايِ مراقبتم از دستها و موهايم نكردهام
امروز فهمديم ... چهل و پنج روز ميشود كه پسرك شير نميخورد!!!!!!!!!!!!!
پ ن :امسال بيشتر از هر سالِ ديگر توصيه و هشدارهاي وزارتِ نيرو را جدي گرفتم، خيلي جدي!!! آنقدر كه چند كاري كه انجامشان ارتباط مستقيمي با اعصابم دارد و اتقاقا آبِ زيادي مصرف ميكند را با فاصله يِ بيشتري انجام دادم، به اين نتيجه رسيده ام كه يك ليوان هم يك ليوان است به شرطِ آنكه همه باهم ذخيرهاش كنيم، به خاطرِ پسركم و پسركها و دختركهايِ سرزمينم
پ ن ۱: تاب تاب اَبي بــــي همان تاب تاب عباسي خودمان است از زبانِ اين روزهايِپسرك
پ ن 2: مامان هايي كه ني ني شيرخوار دارند، نگران نباشند اين هم مثل ِ همهيِ سختيهايِ مادرانه مقطعي است، هم ناخنهايِ بلندشان را خواهند ديد هم موهايِ رويِ شانههايشان را