من ماهگي
بر اساسِشواهد و يافتههايِمندرج در كتابها و تجربيات منتشر شدهيِ مامانها، با اندكي بالا و پايين در منْ ماهگي به سر ميبريم
همان ماه يا ماههايِ عزيزي كه بچهها دوست دارند خودشان پايِ ثابتِ كارهايشان باشند و كم كم به استقلال برسند، چاي را خودشان به هم بزنند، خودشان ليوانِ پر از شربت را سر بكشند، پوشكشان را باز كنند، تنهايي از كوچه گذر كنند و تخمِ مرغ را از يخچال بردارند و به گل ها آب بدهند و يا مثلاً شلوار بابا را آويزان كنند و باتري ماشين كنترلي را عوض كنند و خودشان خودشان را در حمام بشويند و تخم مرغهايِ كيك را با همزنِ برقي هم بزنند و حتّي آردِ حلوا را الك و كنند و ....
از نشانه هاي اين ماه شنيدنِ منْ منْ ها با صداهايِ مختلف است، خواهش تحكم جيغ گريه و بعضا هم آرام
پسرك نمي دانم چرا به جايِ منْ هميشه ميگويد اميـــــــــــــــــر!!
و اين امــــــير آنقدر برايش و برايمان پر رنگ شده است كه بسياري از شب ها وقتي پسرك در خواب به سر ميبرند، اين صداها را ميشنويم
الي مامان نـــه ... امــــــير
باباب دل دل نه ..... امــــــير
ني ني نه .....امــــــير
پ ن : كنترلِ اعصاب توسط مامانها در اين ماهها از هنرهايِ ثبت نشدهيِ ايشان محسوب ميشود
پ ن براي عروسم:عروسكم نميدانم اما شايد اين منيتي كه گاهي در وجودمان گل مي كند و ما را در راس مي گذارد و ديگران را به حاشيه مي برد و موجب جراحتِ قلبشاان ميگردد يادگارِ كودكيهايِ ما باشد...شايد، گاهي هم را برايِ اين منيت ها ببخشيم، اگر شد اگر توانستيم