امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

اِليــــــــــــما

يك روز با مترو

1393/2/10 14:17
نویسنده : اِليــــما
437 بازدید
اشتراک گذاری
  • پارك، مركزِ خريد و مترو بودنش تفاوتي ندارد، اين روزها چشم‌هايم خيلي بيشتر از همه‌چيز مامان‌بزرگ‌ها را مي‌بينند و گوش‌هايم از آن‌ها مي‌شنوند، اصلاً نمي‌فهمم چرا همه درموردِ مامان‌بزرگ‌هايشان با من حرف مي‌زنند، هر چند اين برايِ من و اين روزهايم كه مي‌گذرند خيلي هم خوب است. از ورودي مترو با يك مامان‌بزرگِ صورت گرد ئ خيلي سفيد همسفر شدم تا داخلِ مترو، آهسته آهسته پشتش راه رفتم تا بودنم را نفهمد، داخلِ مترو جايي ايستادم كه در زاويه‌يِ ديدم باشد و عكس‌العمل‌هايش را ببينم، "بازارِ روزي" است مترو برايِ خودش و برايِ مسافرانش، يك خانم مانتويي، بسيار جـــدّي!! با يك ساكِ‌ خيلي بزرگ لباسِ زير مي‌فروخت، يكي يكي بلندشان مي‌كرد و از مزيت‌ هاي نسبيشان حرف مي‌زد،  صدايِ فروشنده را داشتم و نگاهِ مامان بزرگ را، مات شد و كدر شد و متعجب؛ احتمالاً به خودش گفته ما لباس هايمان را در هزار تويِ يواشكيمان پنهان مي‌كرديم و با مصيبت خشكشان مي كرديم، اين‌ها در ديدِ انظار مشغولِ خريد و فروشش هستند.

  • بازارِ‌ خريد و فروش خيلي داغ بود،‌ خلوتي آنْ ساعتِ مترو كمك مي‌كرد به كسبِ‌درآمدِ بيشترِ فروشندگان، خانمي آدامس مي فروخت و تاكيد داشت اين‌ها بيشتر از آدامس بودن معجونند و از مشتريانِ ثابتش مي‌گفت كه شماره‌ي ِ همراهش را مي‌گيرند و از همين آدامس‌ها سفارش مي‌دهند،‌پسربچّه‌اي هم واردِ واگنِ خانم‌ها شد،‌اتفاقاً آدامس مي‌فروخت از همان‌ها، زن ابتدا ملايم به پسرك تذكر داد ايستگاهِ  بعد پياده شود،‌ پسرك بي‌توجه كارِ خودش را ادامه داد،‌ زنِ آدامس فروش با عصبانيت تهديد كرد ايستگاهِ بعد پسرك را تحويل ِ مامورها مي‌دهد؛ پسرك با آرامش به فروشش ادامه داد و قبول كرد تحويل مامورها بشود

  • مركز شهر و بافتِ كهنسالش خوب است،‌ آدم‌هايِ آن نواحي مهربان‌ترند انگار، سنگ‌فرش‌هايِ خيسش حسّ ِ خوبي به آدم منتقل مي‌كنند، پياده بابِ همايون را قدم زدن در صبح‌گاهِ ارديبهشت ماه مي‌چسبد خيلي،آرامش مي‌آورد، سراغِ پارك شهر بايد رفت، بهار كه باشد درخت‌هايش خيلي خيلي حرف براي گفتن دارند.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان مهدیه
10 اردیبهشت 93 14:24
سلام عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 رو بدین
اِليــــما
پاسخ
من يك با راي دادم به فاطمه
جانم مادر
13 اردیبهشت 93 0:24
واقعا همین طوره ...آی گفتی!!!...
شهرزاد مامان آریابد
17 اردیبهشت 93 13:49
اومدم که پست جدید بخونم ازت دیدم قبلیم نیست اما یه چیز جالبه دیگه دیدم یادم رفت کلا. بالای وبلاگ و خوندم دیدم پسر گلت تقریبا همسن پسر گل منه یعنی فندقت 8 روز بزرگتره.آخی.نمیدونم چرا ولی ذوق کردم هم سن پسرم و پیدا کردم.
اِليــــما
پاسخ
من پستي و پاك نكردم دوست جان چه خوب الهي گل پسري سلامت باشند
مامان طاها
18 اردیبهشت 93 13:31
انشالله هرچه زودتر حال مادربزرگتان خوب شود و در کنارش روزهای خوش را سپری کنید
اِليــــما
پاسخ
ممنونم م م م م
madarkhanomi
22 اردیبهشت 93 22:14
هشدار ! اگر متوجه مهربانی ناگهانی گل خریدن ، ظرف شستن و … از جانب شوهر خود شدید فریب نخورید آنها در کمین کادوی روز مرد نشسته اند (انجمن زنان زبل)
اِليــــما
پاسخ
ممنونم كه گفتيد