امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه سن داره

اِليــــــــــــما

اين جا تولد است...

1393/2/10 14:18
نویسنده : اِليــــما
482 بازدید
اشتراک گذاری

عروسكم؛

 

بعضي‌حرف‌ها مخاطبِ خاصّ ِ خود را دارند، يعني فقط وقتي به زبان و قلم مي‌آيند كه تصور كني مخاطبِ خاصت يعني هماني كه بايد باشد!، نشسته است و تو را مي‌شنود، تو را مي‌خواند.بعضي وقت‌ها بايد در مقامِ مادر قرار گرفت و دردِ دل‌هايِ مادرانه را به دختر زد، همان‌هايي كه به خرجِ پسرها نمي‌رود، حتّي اگر دختركي از جنسِ خوبِ تو فعلاً وجود نداشته باشد،‌ نه فقط برايِ سبك شدنِ دل و آرامش بيشتر، برايِ اينكه انتقالِ تجربه شود، برايِ اينكه لااقل برايِ يك بار هم كه شده گفته شده باشند.

راستش اينجانب تا ديروز از وقايعِ روزِ زن دلگير بودم؛ هم در محلِ كار ، هم در خانه

نه به خاطرِ اينكه هديه‌اي نگرفتم، نه به خاطرِ اينكه كسي مامان بودنم را جدي نگرفت، بيشتر به خاطرِ اين‌كه آقايِ خوب قول و قرارمان ر افراموش كرد

به خاطرِ اينكه يادش رفت قرار داشتيم مراقبِ مناسبت‌ها باشيم تا پسرك از همين حالا فرقِ بينِ روزها را بفهمد و اهميّت رخداد‌ها را درك كند،

البته كه ما همه‌يِ اين دلگيري را در دلمان دفن نكرديم و صد البته كه نهايتِ رنجشمان را تنها بعد از ۲۴ ساعت تحملِ طاقت فرسايِ دور از توان، اعلام  نموديم

 امــــا تمامش كرديم...ديروز  شخصاً تمامش كرديم

حالا اين‌جا تولد است، و من منهايِ آن بخشِ بزرگ فكرم كه پيشِ مامان‌بزرگ غمگين و نگران است؛ بقيه‌اش را  هديه دادم به آقايِ خوب و روزِ ميلادش

تا ديروز در خانه‌يِ ما،‌عادتِ گُل خريدن در انحصارِ آقايِ خوب بود،‌ همين ديروز انحصارش را شكستيم؛

 بهانه‌اش كردم و از طرفِ خودم و پسرك برايِ ميلادش گل خريدم ؛‌ چيز كيك پختيم و تمامِ حواسمان را داديم به روزي كه متفاوت از سايرِ روزهاست،

عروسكم امروز تولّدِ آقايِ‌خوب است،‌يك روزِ خيلي خوب

اين‌‌ها را گفتم تا اگر فردا روزي پسرك آن‌طور كه بايد نبود، گمان نبري نشنيده، نديده و يا نياموخته است، من تمامِ سعيم را برايِ‌انتقال اين حس‌هاي خوب كردم، ما بقيش بسته به اندازه‌يِ‌معرفت آقايِ خوبِ شماست كه شواهدِ بخشش در خوراكي هايش مي گويند با معرفت است...

 


 

پ ن :‌خاطرتان كه هست، عروسكِ ما عروسِ در راهمان است، همان كه قرار است نيمه‌يِ گم‌ شده‌يِ پسرك باشد،‌ خانمِ خوبش

پ ن :آقايِ خوب محال است روزها از دستشان در بروند؛ شاهدم، لحظه‌يِ به هوش آمدنشان در بيمارستان است كه تا چَشم باز كردند گفتند " بانو تولدت مبارك"، شايد مقصر منم كه هر بار كه به مناسبت‌ها سبدِ گل   خريدند خيلي نا محسوس و رُك گفته‌ام مي شُد سبك‌تر هم برگزارش كرد، همين شده است كه الان به سبك‌ترين وزنش رسيده است و روزِ زنمان بي گُل برگزار شد

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان کسرا
14 اردیبهشت 93 9:23
بله الی مامان دلیلش همینه چرا که بنده نیز همین اشتباه شما را کردم و دقیقا روز زن در خانه ما نیز بدون هیچ گل و شیرینی و هدیه و... برگزار شد گویی یک روز ساده بلکه عادی تر از قبل
اِليــــما
پاسخ
پس بياين همديگرو بغل كنيم
فهيمه
15 اردیبهشت 93 15:39
مثل هميشه زيبا بود