اوّلين پنجشنبه آخرينِ ماهِ سالِ 1392
-
دلِ خوش بهانه ميخواهد، ما قبلِ اسفند دلخوشيمان را در هفت ظرفِ شيشهاي رنگي رنگي كه همهيِ هفت خانش هنوز خالي است به اضافهيِ يك حاجي فيروزِ تُنبك به دستِقرمز پوش به زور خلاصه كرديم و همه را چيديم رويِ يك ترمهيِ سبز و قهوهايِ پنج ضلعي رويِميزِ ناهارخوري. اينها حسِّ بهار مي دهند ، حاجي فيروزِسالي يك روز آمده و بويِ عيد آورده است. خوش اخلاقتر و با حوصلهتر شده ايم انگار
-
عدس سبز كرده ايم! بله زود است؛ كم كم جوانه كه زد جوانهها را ميخوريم و دوباره عدس سبز ميكنيم و قدِ آخري ها را به سبزهيِ سفرهيِ هفت سين ميرسانيم؛ انشالله!
-
اسفند باشد، پنجشنبه باشد، طبقهيِ چهارم هم باشيد مفهومي به نام ِ فشارِآب اصلاً معنا ندارد،تعريف نشده است، دو عدد پادري بسيار كوچك داريم كه زحمتِشستنش را خودمان ميكشيم، رهايشان كردم در حمام و آب را باز كردم و خودم رفتم دنبالِ كارهايِ ديگرم تا پادريها خيس بخورد، هر چند ثانيه يكبار "مــ ا مــ ان آب" ، را اينقدر تكرار فرمودند تا آب را بستيم بلكه خيالشان راحت شود.
-
اين اسفند با همهي ِ اسفندها فرق ميكند، شايد به ازايِ همهيِ دفعاتي كه بايد به دستِ آقايِ خوب با هزار برنامه و ترفند دستمال و شويندهيِ مخصوص داد؛ به همان دفعات بايد از دستِپسرك دستمال و شوينده را گرفت! كلاً مشغولِ تميز كردن همه چيز با يك دستمال و اسپري هستند، پشتِ بابا! رويِ روتختي! سفرهيِ صبحانه! دربِ بالكن!چِشم گوزنِ قهوهاي! و فرشِ تازه از قالي شويي آمده!
-
قالي شويي فرشها را سرِ موقع آورد؛ كلي تعجب كرديم، يكي از فرشها تميز نشده بود لكه ها را نشان دادم و گفتم : " شما جايِ من بوديد چه كار ميكرديد؟"، به آرامي فرش را لوله كرد و با احترام گفت: " ميبريم دوباره ميشوييم، اما خاطرتان باشد، بهترين زمانِ شستنِ فرش قبلِ بهمن و بعدِ ارديبهشت است، بينِ اين دو فاصله دورِ دستگاهها تُند است و فرشها خيلي تميز نميشوند "، ما باز هم كلي تعجب كرديم!
-
پسرك! تو كه آمدي خيلي چيزها هم با آمدنت آمد،بعدِ از نُه سال مذاكراتِ بيفايده با آقايِ خوب در خصوصِ ماهي خور شدنِ اجباري ايشان؛ حالا پس از پايانِ 18 ماهگي و آزاد شدن غذاهايِ دريايي براي اميرآقا،آقايِ خوب خودشان آخرِ هفته ماهي تازه ميخرند و "مــــاهي" تبديل شده به يكي از گزينههايِ رويِ ميزِ غذايِ ما؛ قزل آلايِ كبابي با سبزي پلو و نارنج را حتماً تست كنيد، پسرك اليما از شما متشكر است
-
كارِ خانه، همانهايي كه مرسومِ اسفند هستند و بويِ عيد و عيدي ميآورد را كم كم شروع كرديم، حالا پنجرهها، پردهها؛ كمدها و فرشها تميز شده است، جا برايِ نفس كشيدنِ وسيله ها در قفسه ها باز شده، انباري كابوس بسيار بدي است... خيلي بد! وقتي اينقدر پُرِ پُرِ پُر است؛
-
باغچه بيل خورده است، جوانههايِ ريزِ سير در حالِ سرك كشيدن در حياطِمشاعِ آپارتمان هستند، رَدّ ِ بيل و خاكِ زير و رو شده و همان جوانهيِفسقليِ رُز خيلي حس خوبي دارد؛ سرم را چند دقيقه اي گرم ميكند
-
پنجرهيِ زمين و هوا رو به بهار باز شده، زمين نفس ميكشد و بدنش در حالِگرم شدن است،بايد برنامهيِ عصرگاهِ پارك پسرك را از سر بگيريم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی