پورهيِ هويج
مامانها در كنارِ دغدغههايِ روز و دُرشتي كه با آنها دست و پنجه نرم ميكنند، گرفتارِ وضعيتِ شكمِ بچهها! هم هستند، كه هم زيادي كار كردنش و هم كار نكردنش وضعيتِ خانه را از حالتِ عادي خارج ميكند ؛
در نوزدهمين ماهِ مادرانگي به اين نتيجه رسيدهام كه "پورهيِ هويج" بهترين درمانِ خانگي اسهالِ بچهها است،
پسرك 24 ساعت درگير بيرونروي بود، به توصيه يِ دكتر كاري به كارش نداشتيم تا ويروس يا ميكروبِ احتمالي به همين وسيله خارج شود و مشكل خود به خود حل شود؛ كه نشد
منزلِ پدرِ آقايِ خوب بوديم؛ هويجهاي پخته شده را با چنگال و بعد گوشكوب پوره كردم، مسلماً به يك دستي گوشكوب برقي نشد، يك كمي كره زدم و تمامِسعيمان را با عمّه سارا در آشپزخانه جمع كرديم كه چند قاشقي ميل بفرمايند
من كه هنوز هم فرقي در طعمِ پورهيِ هويج و خلالِ هويج كشف نكرده ام، نميتوانم بفهمم يك نفر داخلِ ظرفِ غذا منتظرِ شكارِ هويج باشد و همزمان اين همه از پورهاش فراري!هر چند به نظرم پورهيِ هويج به خاطرِ نرمي و يك دستي كه دارد خوشمزهتر هم است،
آقايِ خوب و پدر و مادر هم ناظرِ تلاشِ كم ثمر ما بودند، آقايِنوزده ماهه سومين قاشق را كه به زحمت ميل كردند، درِ كابينت را باز كرده و سطلِ زباله را به من نشان دادند و گفتند محتويِ ظرفِ در دستم را به انجا منتقل كنم و خودشان آشپزخانه را ترك فرمودند،
درست حدس زديد همه كلي به من و محتوي دستم و تلاشِ بي ثمرم و شايد هم آشپزي كردنم خنديدند و صّحه گذاشتند بر كارِ پسرك، حتّي بعد از تذكرِ عمه سارا