بيخِ كارهــــــــــــــــــــــا
به نظرم كارها از همان جا بيخ پيدا كرد كه
تلفن همه گير شد
كه قرار شد،قبلِ از ديدن هم ، حتّي به بهانه ي عصرانه و شب نشيني، از قبل خبر دهيم
كه هي خوردني به خوردني هاي خانه اضافه شد و تنوعش بيشتر و بيشتر شد و باز هم راضي نبوديم به مهمان بي خبر رسيدن
از همان وقتي كه ، در سفره هايِ خودماني، تعداد غذاها از يكي بيشتر شد و سفره ها بزرگ و بزرگ تر شدند
از همان وقتي كه عموها برايِ خواب خانه يِ برادرها نماندند و
محفلِ شب نشيني دختر خاله ها و پسر خاله ها تعطيل شد
وقتي كه همه چيز نوبتي شد، زنگ زدن براي احوال پرسي، سر زدن هايِ از قبل برنامه ريزي شده
از همان روز و شب هايي كه هر كس براي خودش صاحبِ اتاق شد و در بستن ها و حريم داشتن ها براي مدّتِ طولاني رسمي شد
از همان زماني كه هر كس براي خودش يك شماره ي مخصوص داشت....
و يك گوشي اختصاصي
كه عادت كرديم خيلي اطلاعات را به زور بريزيم داخل اين تلفن همراه
و بي نياز به داشتنِ مُصاحب با همان گوشي ، كتاب بخوانيم ، موسيقي گوش كنيم، آلبوم عكس ورق بزنيم و پيغام هاي ضروري و حاوي عشقمان را رد و بدل كنيم
از همان روزي كه پيام كوتاه، رونق پيدا كرد
كه به يُمنِ وجودش، هميشه در دسترس شديم ... و اجازه يِ در دسترس نبودن را برايِ هميشه از دست داديم
به نظرم از همان روزها كار بيخ پيدا كرد
كه قرار شد در سيسموني بچه ها از زير صفر لباس برايش پيش بيني شود تا بالايِ ده سالگي
كه اينقدر صاحبِ اسباب بازي هايِ رنگ و وارنگ شدند كه لذتش آرزو كردنش را، داشتنش را نچشيدند
كه در خانه ي عروس ها و در جهازشان ،بودنِ از شير مرغ بود تا هر چيز ديگرِ غير ممكن، ضروري شد
كه عادت كرديم از هر چيز هزار تايش را داشته باشيم
و خو گرفتيم به چيزها را تلمبار كردن برايِ مبادا ...
پ ن : كارها كه مي روند در جان هم و به هم مي پيچيند و كارم را سخت تر و سخت تر مي كنند، بيهوده دنبال مقصر مي گردم ،دنبالِ باعثِ اين همه تغيير!....كجاييد آرامش هايِ فراموش شده ...