قاشق و رَد كن بياد.....
آموزشِ تشكر به پسرك را از شكرگزاري به درگاهِ خدا شروع كرديم
يعني دقيقاً از اون سوي اصلِ ماجرا ..... من لم یشکر الخالق لم یشکر المخلوق
بعد از خوردنِ هر چيزي ،دست هايمان را به شكلِ قنوت بلند مي كنيم و بلند مي گوییم الهي شكر..البته اگر پسرك جايي حوالي ما باشد
و او هم با اندكي اختلاف ، تقليد مي كند
شكر گزاريش غليظ تر است.. دست ها را در حالتِ كشيده تا جايِ ممكن بالا مي برد و چيزهايي هم مي گويد
يكي د روز است بد قِلقي مي كند برايِ غذا...
غذايش را جوري انتخاب كردم ، كه بتواند با انگشتانش بردارد و بلكه خودش بخورد
همان چیزی که مامان هایِ با حوصله اسمش را گذاشته اند، غذاهايِ انگشتي
غذايش كوفته قلقلي بود و سيب زميني
مشغولِ خوردن بود...
قاشق را كه در دست من ديد ، به كُل حواسش از غذا پَرت شد
اصرار !اصرار! اصرار !كه قاشق را خودش در دست بگيرد
تسليم شدم .... شروع كرد به له كردن سيب زميني هايِ تنوريِ نازنين
قاشق را آهسته گرفتم و
آرام گفتم ، نــــــــــــــــــــــــه! نمي شود ، اوّل غذايت را بخور
اصرار كرد
تكرار كردم
كمي فكر كرد ، قبول كرد
يك سيب زميني برداشت ، دو تا گاز زد ... محتوي دهانش را قورت داد .... چيزهايِ نا مفهومي گفت كه نفهميدم، هر دو دستش را تا جايي كه جا داشت رو به سويِ بالا برد!!!!
يعني سير شدم ! الهي شكر! قاشق و رد كن بياد
پ ن :من هم شكر كردم .قاشق را دادم . نشستم به تماشايِ باقي كارهايش ... چند تايي را كه له كرد ، شروع كرد به خوردن بقيه ي سيب زميني هايِ له شده يِ نازنين