امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

اِليــــــــــــما

نیمه ی آبان سال هزار و سیصد و نود و یه کمی فقط ...

1392/8/12 15:36
نویسنده : اِليــــما
329 بازدید
اشتراک گذاری

این سویِ پنجره من  نشسته ام

در پناهِ

 خانه ی آرام و مرتب و دوست داشتنی . ..  

که به برکتِ مرخصی دو ساعته ی پسرک و پدرش در روز پنچشنبه که رفتند و تنها ماندم.. راحت تر نفس می کشد. . .

رفتنی ها داخل کیسه اند برای رفتن به شهرستان ... همه ی آنهایی را که مدتی نپوشیده بودیم!!! خیلی هم نو و غير نو بودنشان مهم نبود

آماده اند برایِ رفتن ، برایِ مالِ یکی دیگر شدن

تابستانی ها ، تا خوردند و زمستانی ها بی تا شدند

کفش ها، جایشان را عوض کردند ...

تخت ها از پنجره ها دور شدند . . . رادیات ها از پناهشان در آمدند تا پناهمان شوند ...

خانه چرخید ... اساسی چرخید ...تِمِ پاییزی گرفت... خاک­هایش اساسی تکانده شد و با هم  رفتیم به استقبال پاییزِ سر سنگین و با تاخیر امسال

نیمه ی آبان سال هزار و سیصد و نود و یه کمی فقط ...

این سویِ پنجره من ...

با پسرکی که راه رفتن را با نمره­ی خوب پاس کرده و از فصلِ تلوتلو خوردن و قدم زدن هایِ اهسته و با احتیاطش گذشته است

و آن سویِ پنجره پاییزِ دیر هنگام ِ امسال با دانه هایِ نازنین باران که بر شیشه ها تق می­کوبند، فرود می آید

یک پاییز واقعی ... که غروب هایش قرمز نمی شوند ... و در بُهتَت از روز به شب می رسند

به  مغرب هایِ یک دفعه ای ... باران هایِ بی خبر و بی خطر

به شال گردن های ِ نازک و رنگی

به بارانی هایِ بلند

به کلاهِ زورکی پچه ها

به لبو و باقالی پخته هایِ بخار دارِ روی چرخ ها

به برف هایِ سفیدِ رویِ کوه ها

به خش خشِ برگ هایِ زرد و نارنجی و قهوه ای و حتّی سبز... زیرِ پایِ عجولِ عابران

به شیشه هایِ ترشی و آبغوره یِ پشتِ پنجره ها . . .

به فصلِ هزار رنگِ ویتامین ث

 و نیمه ی آبانی زیبا . . .

این سویِ پنجره هنوز هم من، با پنجره ای که کمی دورتر به اتوبان می رسد ... چراغ هایِ ماشین هایِ در گذر ...

چایِ بهار می رود که در پناهِ پنجره به دم برسد ...

و کدوهایِ تنبل میهمانِ زعفران و شیره ی انگورند ... برایِ یک شام ِ سبکِ پاییزی ...

سلام به آبانی که موفق شد پاییز را ، پاییز ِ واقعی را بیاورد

و سلام بر پاییز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامان کیامهر
12 آبان 92 17:53
واقعا چقدر پاییز میتونه زیبا باشه


خيلي
خيلي
زهرا (گل بهشتي من)
13 آبان 92 9:53
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها...پاییز!

پائیزت مبارک!



پادشاه فصلها...پاییز!
زهرا (گل بهشتي من)
13 آبان 92 9:55
پاییز بهار است که عاشق شده است!

الیماجون....جان من اگه کتاب چاپ شده ای چیزی داری معرفی کن بخونیم حالمونو سرحال کنه...جان من!


اي واي من .... با كي بوديد الان؟؟؟؟؟
الی
13 آبان 92 13:57



سلام الي
غزاله
13 آبان 92 19:38
و من باز هم درگیر خودم و نوشته هاتم.دوست خوب من.


ممنونم دوست خوب مني . . . .
زهرا - گل بهشتی من
13 آبان 92 23:04
جواب سر راست نمیدی؟
میخوای ناشناس بمونی؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه پس ما وقتی دلمون قلم الیما جونو خواست و پست تازه نداشت چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


زهرا جون دوستت و اذيت نكن بانو و و
سر ي سرش نزار گناه داره آخه
زهرا (گل بهشتي من)
15 آبان 92 8:37
اذیت ؟؟؟؟؟خدا نکنه.سربه سر؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی دوستش دارم این دوست با صفا رو.

متشكر است
دوستتون و مي گم!!!!!!!!!
شازده امیر و رها بانو
15 آبان 92 10:10
چقدر قشنگ پاییز رو توصیف کردین فوق العاده بود ممنون که حرف دل خیلی هارو به این زیبایی مینویسید




لطيفيد
مینا
16 آبان 92 22:35
وای چه عکس نازی روی پروفایلشه.ببوسش.
با اجازتون لینکتون کردم.



ممنونم
لطف كرديد