خوشبختی
امير آقــــــــــــــــــــــــــــــــــا
این روزها که خواهری عروس می کنم و خاله به خانه ی بخت می فرستی ....
این روزها که بابا باجناق دار می شود ... و مثل همیشه بی منّت و با کم ترین حاشیه .. پا به پای همه ی وظایفم ، همراهیم می کند...
اين روزها كه مامان كنترل از راه دور . . . اوضاع مالي خريد جهيزيه را در انقباض هاي شديد اقتصادي مديريت مي كند
این روزها که به زودی می شوند آن روزهای پر خاطره و منبعی زیبا برای ارجاعِ اتفاق هایِ خوبمان و تعریف هایِ دورِ همی...
همه ي حس هاي شناخته و تجربه نشده را با هم و در كنار هم زندگي مي كنيم
شادي و شوري كه بي اجازه و با لذت رفته و نشسته در زير پوستمان
كارهايي كه تمام نمي شوند
هوايي كه هر چه هم خنك تر مي شود از دمايِ دويدنمان نمي كاهد
دلشوره ي سپردن خواهري به سرنوشتي كه ار زاه مي رسد
ماكاروني همسري پخت
و در راسشان . . .
نگاهِ بنده نوازی که همیشه و همه جا همراهست و پشتيبان
پسرك
طعم و مزه ي اين روزها كه شوري را به شيريني مي كشاند و تلخ و تند را به هم مي آميزد
طعمِ محوِ خوشبختي است
قريب و غريب
كم و زياد
اين ها خودٍ خوشبختيند
اندكي نمك دود شده ... كَمَكي گس
نزديكِ نزديك به خودت
اینقدر نزديك که بودنش را حضورش را حس نمی کنی ...
حرکاتش می نشیند بر ریتمِ قشنگ حرکتت
خوشبختی یعنی همین روزها
خوشبختی یعنی
حسِ خوب حضورت در خانه . .
کاش قدردان لحظه ها بمانیم و با بی مهری لذتشان را به باد ندهیم
نکند خوشبختی در حواس پرتیمان برود و رفتنش را نفهمیم
نکند حواسمان به رفتنش نباشد...........
آی خوشبختی ما قدر دان خدایِ بخشنده ات هستیم