امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

اِليــــــــــــما

محمّـــــــــــــــــــد جواد

1392/5/16 0:11
نویسنده : اِليــــما
429 بازدید
اشتراک گذاری

مراسمِ بعدِ افطار هم به همان زمان بریِ پیشِ از افطار برگزار می شود...

تا تمامِ تعلقاتِ سفره ی افطار،خشک و تمیز و مرتب، بازگردند سرِ جایِ خودشان در آشپزخانه، مــــــادرانه می شنوم و گاهی که مکالمات جدی می شوند، سرم میچرخد به سمتِ چپ و چند صحنه ای را تماشا می کنم ... درست همان موقعی که قدم های نوپایِ پسرک پا به پایم همراهیم می کند

درهای کابینت را یکی یکی باز می کند ، دیدی می زند و دوباره در بُهت و شُکرم ... مودبانه درهای باز شده را می بندد... همان وقتی که مُدام ماشین لباس شویی روشن را بی توجه به واکنشم خاموش می کند و بیش از پیش لزومِ قفل کودک را یادآوری می نماید

جدایِ همه ی نقدی که بر مادرانه هایِ شب های رمضان دارم .... محمّـــــــــــــــــــد جواد تمام حواسم را به خودش و دیالوگ هایش جمع کرده است

یک دوست تُپلِ نازنینِ همیشگی

که سرِ سفره ی حلالِ حاج آقای ثانی بزرگ شده است

با حضوری از دورتر ها تا دیرتر ها

با کمترین کنکاشِ خود خواسته در زندگیِ شلوغ پلوغ و مشکوکِ!!! ارسلان

با حداقلِ قضاوت های نا عادلانه . . .

با روزه گرفتن های مستحب برایِ رَوایِ حاجتِ رِفیق!! و خانواده اش

هر چند که شاید بگویید فیلم است امّا :

راستی چه خوب بود همه ی خانه ها نسخه ی ویرایش شده ای از او را داشتند

برای روزهای مبادا. . .

یکی که بشود در کنارش بلند بلند فکر کرد

یکی که عزیزانت را به اندازه ی عزیزانش دوست بدارد

یکی که به موقع! فریاد بزند ... در جایش ، سکوت شود و دَم نزند

و هنگام لزوم همه ی نظرِ تلخش را بی توجه به حالِ خرابت!!! فقط به خاطرِ شفاف کردنِ نگاهت...... به تو ... به زندگیت گوشزد کند ... مُحکم ... حتیّ اگر دَردَت بیاید . . . حتّی اگر دادت را دَر بیاورد

یکی که با برو برو هایت ... نَرود، محکم تر بماند

با تنها بگذارهایم ... تنهایت نگذارد ... شب بیتوته کند...

یکی که آمده باشد برای ماندن ... برای نرفتن

و از همه مهمتــــــــــــــــــــــــــر . . . برایِ رفتارش، عقیده اش!!! میزان باشد ... نه واکنش هایِ تو ... نه رفتارهایِ نسنجیده ات

یکی ، درست مثل محمّـــــــــــــــــــد جواد

دیرتر نوشت:

کاش در این دنیا به این بزرگی، یه روزهایی ، فقط یه روزهایی،برای عزیزانم یه کوچولو محمّـــــــــــــــــــد جواد بوده باشم .... محمّـــــــــــــــــــد جواد بودن را تمرین کنیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامان حنانه زهرا
15 مرداد 92 23:06




[
مامان ارمان
15 مرداد 92 23:46



جانم ؟؟؟
به خودم و خودت فکر کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به محمد جواد؟؟؟
مامان ارمان
15 مرداد 92 23:52
درهای کابینت را یکی یکی باز می کند ، دیدی می زند و دوباره در بُهت و شُکرم ... مودبانه درهای باز شده را می بندد...

قربونش برمممممممممممممممممممممم


سلام دوستم م م
لالا چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
خواب گو
16 مرداد 92 11:05
سلام دوست من
وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.


سلام
ممنونم
مامان طاها
16 مرداد 92 12:45
راستی محمدجوادی مانده؟؟؟
نمیدانم،شاید هست. اما چه خوب گفتید از خودمان شروع کنیم. پست قشنگی بود مثل بقیه


نمي دونم
فكر كنم هستند
هنوز
ممنونم دوست خوبم
شازده امیر و رها بانو
17 مرداد 92 1:18
الیمای عزیزم مثل تمام نوشته هاتون جالب بود و جای تفکر داره البته اگر بشه مثل محمد جواد پیدا کرد خیلی کمن


ممنون عزیز دل
همین که هستند شکر ر ر ر ر
ارادت
زهرا (گل بهشتي من)
17 مرداد 92 8:48
متاسفانه از اين رفيق ها ديگه به اين راحتي پيدا نميشه.
عزييييييزم....چقدر مودبانه باز ميكنه ديد ميزنه...ميبنده.محمدرضاي من فعلا نميتونه در كابينتو باز كنه اما همين كه ميبينه درشونو باز ميكنم با سرعت خودشو ميرسونه كه كشفش كنه.به ديد زدن هم راضي نيست.بايد كلا وسايلو بكشه بيرون.يه بار هم يكي از ظرفهاي حبوباتم شكست...واسه همين كاملا ممنوع شده و اون هم حريص تر.


ای ی ی ی ی ی وای من
به خاطر همین عرض کردم بهت و شکر دیگه
باز که می کنه همزمان به من می گه دی!!!
یعنی دیدی!!!
خدا نگهدارش باشه
شازده امیر و رها بانو
18 مرداد 92 3:09
سلام الیمای عزیزم طاعاتتون قبول درگاه حق عیدتون مبارک


سلام عزیز دل .....
ممنونم
التماس دعا
سمیه جون
21 مرداد 92 10:49
سلام
من که هیچی متوجه نشدم...شرمنده...تمام سعی ام رو کردم...ولی؟؟؟؟؟؟


دکترا که تی وی نمی بینن که
سرشوت شلوغ
برنامشون پر
قرار شد ب ب براتون در موردش توضیح بده به شرط این که ش اختصاصی و برسیونی دستش بله بله