سجاده ام را دوست دارم ....
و یکی از مزایایِ داشتنِ شوهرِ خواهر از نوعِ خوبش!!!!(که الهی خدا قسمت کند) این است که چیزهایی در سجاده ات موجود است که کمتر جایی قابل رویت است و ممکن است خیلی جاها وجود نداشته باشند...
سجاده ی صورتیم سوغات سفرِ کربلا ست
همان سفری که در عینِ بهت و ناباوریم رُخ داد و هنوز در درکش در جا می زنم
چادر سفید با گل هایِ محوِ صورتی را برادرم از سفر مکه اش آورد ... در همان روزهایِ سختی که همسری بیمارستان بود و دستم از زمین و آسمان کوتاه ...
مُهرم را با کلی وسواس از بینِ مجموعه ای از مُهرها جدا کردم ... از محتویاتِ ساک ِ نمازِ مادرِ همسری
چند تایی تسبیح .... یادگار ِ سرْ انگشتانِ ذکر گفته ی آدم هایی که یکی از آنها را اصلا ندیده ام ....اما می دانم در کارِ ساخت و ساز عتبات عالیات است
یکی سبز ... یکی صورتی و یکی هم آبی
تسبیح ها تازه نیستند ... بعضی دانه هایشان هم لبْ پَر است
و دو تایی هم عطر
یکی که بوی سیب می دهد و حرم حبیب و حسین غریب و کرببلا
و آن یکی که بویِ یاس می دهد و حرم ِ عباس ... پسر مولا علی (ع)
و دو سه تایی شیشه که پُر است از تربت
تربت حرم امامان کاظمین
تربت سرداب امام زمان
و تربت پاکِ کربلا ...
و یک کیف سبز کوچک ..... به نام نامی امام جواد (ع) که انرژیش بسیار زیاد است ... متعلق به زِه پوشِ ضریح نابشان
این ها همان هایی هستند که همسرِ خواهری به مناسبت های مختلف ، دلمان را به موجبشان شاد کرده اند
نه .... من بت پرست نیستم .... از این تربت ها و پارچه ها هم انتظارِ معجزه ندارم .... حتی می توانم همین هایی را که این همه برایم عزیزند... هدیه بدهم...
اما حسّ خوبی از داشتنشان دارم و به یمنشان سجاده ام را دوست دارم ....
سجاده ام را خیلی دوست دارم ...حتی اگر خیلی سجاده نشین نباشم .... و مثل بنده های خاصش آداب بندگی را بلد نباشم .... تمرین نکرده باشم
روزها و شب های مناجات به بهترین لحظه ها می رسد
در ناب ترین زمان میهمانی خدا هستیم
مولایمان به رستگاری نزدیکند
ملجمیان امتحانشان را خراب کرده اند .... دینشان را به دنیایشان باختند به سنگین ترین بها ....
هوای غم ... هوای ِ رایج ِ این روزها و شب های مدینه است و
هوایِ چنگ انداخته بر دلِ زینب ....
برای هم دعا کنیم
ردّ ِ اشک های جاریِ روی گونه هایمان را وسیله ی اجابت دعا در حق یکدیگر سازیم .....
----------------
دیرتر نوشت :
دستم برای نوشتنِ پست تولد پسرک یاری نکرد ... نشد .... نخواستم ..... طلبش بعد این روزها