خانه ی یاسی
برنامه ریزی دقیقا از ساعت ۱۰ روز چهارشنبه شروع شد ... و تمام تلاشمان را گذاشتیم برای کنترل اخلاق و رفتار مان و در نتیجه تحقق هدف
چند روزی می شود که تمام درخواست های مالی مان بدون بررسی از سوی گروهِ تک نفره ی!!!! بودجه ی خانواده رَد می شود!!!
خُب فروردین است و ماهِ بی پولی ... گروهِ بودجه هم حق دارد ...وقتی منابع تامین نمی شوند و تخصیص صد درصد نگرفته ایم و اداره کلی به ما بدهکار است و تورم هم که بی خیال این همه برنامه ریزی دقیق و کارشناسی!!!!!!!!!!!!!!! دولت ،می تازد و می تازاند ، خیلی اوستا باشیم، امور را با صحت و سلامت برسانیم به راس ساعت حقوق....ما بقی پیشکش...پیشکش خودمان ، نرخِ درب و داغان تورم و .....
اما ما دلمان دوباره بازار گل می خواست و بهانه ی این بارمان هم فقط!!!!!!!!!!! چند تا گوجه و چند تا فلفل بود و فقط همین....
تمامِ بعد از ظهر چهارشنبه ، عزممان را جزم کردیم و نیت چند ساعته نمودیم و خانم وار!!!!!اصیل و مهربان ، به رتق و فتق امور پرداختیم ... کار به جایی رسید که کالسکه و امیر را به تنهایی برداشتیم و رفتیم اطراف خانه دور دور به مدت ۳ ساعت!!!!!!!!!!!!!
بعد هم که همسری دیر کردند ، لبخند زدیم و به نیت همان چند ساعته شنگول ماندیم
و پنج شنبه ای که به هدف رسیدیم
باغچه ی کوچک خانه ی ما امروز علاوه بر ، ۲ عدد توت فرنگی (که ۳ محصول توپولی و قرمز و خوشمزه داشته ) ۳ بوته ی رز که هر کدامش یک رنگ است و من کِرمش را بیشتر از بقیه دوست می دارم و البته یک محبویه ی شب که به بار ننشسته است
اکنون :
چند تایی فلفل سبز دارد و چند تایی هم گوجه و البته ه ه ه ه ه ه ه ه
یک گل یاس زیبا که گل هم دارد ...خانه ی کوچک ما یاسی شد
عصرِ جمعه باز به بهانه ی امیر فندق ، شال و کلاه کردیم و کالسکه را زدیم به دل سبزیِ بهارِ اطرافِ خانه ، حالا که خودمان صاحبِ خانه ای یاسی هستیم .. یاس های قدْ کشیده بر در و دیوار را بیشتر می دیدیم ...تقریبا یکی در میان خانه ها یاس داشتند ...یاس هایی که من تا به امروز نمی دیدم ... عطر شهرم یاسی است ...