امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

اِليــــــــــــما

به اندازه ی یک لبخند

1392/1/20 12:48
نویسنده : اِليــــما
463 بازدید
اشتراک گذاری

دو سالی می شود که سیزده فروردین را دوازدهم به دَر می کنیم  و  همان روز می زنیم به دلِ طبیعت و کباب و وسطی و مابقی مراسمی که باید.. و سیزدهم به گردش خلاصه ای بسنده می کنم ..همان اطرافِ خانه

امسال سیزدهم صبح، عهدِ زمین مانده را برداشتیم به نیت وفا ... به امید اینکه تعطیلات که تمام  شود کارهایمان را به صفر نزدیک کرده باشیم

مقصد اولین مرکز گل و گیاه بود ... اینقدر سبز و متنوع و دوست داشتنی بود که یادمان رفت فروردین است و  مراعات هزینه را نکردیم و هی گلدان سوا کردیم و کیف کردیم     جدا کردیم و لذت بردیم

بانویی پا ب سن همراه خرید من شد..توت فرنگی برداشت ، برداشتم       محبوبه ی شب برداشتم ، برداشت

زودتر از ما کارشان تمام شد... قصدِ رفتن که کرد ... تعداد گلدان هایش بیشتر از اندازه  ی دست هایش شد

بدون فکر ، همراهیش کردم تا درب ماشین ... مرا که با گلدان هایش دید مکث  کرد به طرفم آمد به آغوشم کشید و مرا بوسید ... یک عالمه حرف های قشنگ قشنگ و آرزوی خوب

نگاهم خط خطی شد

یعنی این همه از مهربانی  فاصله گرفته ایم  که  این ...کمترین ما  ... این هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمه شد 

یا شاید هم ........  آن بانوی اصفهانی کم ما را آنقدر زیاد دیدند   که الهی همین باشد

هر چند خودمم را گول نمی زنم ، می دانم  خیلی از این رفتارها رو به کاهش است رو به کمرنگ شدن

 دعا می کنم دومی باشد و هنوز و همیشه مردم سرزمینم مهر ورز بمانند  و به  مهربانی شهره باشند

حتی به اندازه ی یک لبخند    یک نگاه مهربان   یک مکث   و   یک سلام


دیرتر نوشت : (در جواب مامان سارا نوشتم ...)

امسال قرار است پا ب پای بچگی هایِ امیرم بچگی کنم، غصه های نیامده ام را بگذام برای سال بعد و شاید هم بعد تر
پشتم که به ماندن و ابدی بودن خدا گرم شد ...توکلم که محکم تر شد...دو زانو بنشینم کنار مهربانی پسرک ..که رنگ و بوی خدایی دارد و جهانِ بزرگ و پر از نگرانی هایم را به اندازه ی او، قلبش و اسباب بازی هایش کوچک کنم
نگران کتاب های نخوانده، زبان یاد نگرفته، میهمانی نگرفته واین همه  اصول رعایت نشده نباشم
خودِ خودم باشم الی مامان امیرک ...تنها به یک امید که ایامِ امیرم همان شود که باید
آری بانو زیر پوستی و به بهانه ی امیر می روم که خودم را ساده کنم هرس کنم شاخ و برگ های اضافه ام را بزنم کوله ام را سبک کنم و من شوم!!!! من دوست داشتنی خودم م م م


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامان مریم
19 فروردین 92 17:20
کاش واقعا مهربانیها برگرده...دلم گرفت


کاش ش ش
شاید در راه است . . .
مریم مامان آریا
20 فروردین 92 8:47
عزیزم چقدر زیبا می نویسی
خیلی زیبا
قلم خوبی داری
هر کسی نمی تونه اینطوری بنویسه
راستی ما رو چرا از دیدن عکسی از امیر رضا محروم می کنی خواهر ؟


بس که تنبلیم خواهر
در برنامه هست اما چشم
ویدا
20 فروردین 92 20:00
عهد زمین مانده را برداشتیم به نیت وفا...
خیلی زیاد لذت می برم از این عبارتهایی که به کار می بری و واسه خودش می شه یه عبارتِ ادبیِ خیلی کاربردی!


خیلی حالمان خوب شد از تعریف های شما.... متشکریم ..
گلبرگ
21 فروردین 92 10:39
موفق باشی الی مامان...
باید هم همینطور بشی، پا به پای امیری بچگی کنی، اینقدر کیف میده که نگو


چشم ... می چشیم و می گوییم
آتيلا جون و مامان شيما
21 فروردین 92 14:22
سلام من نميدونم چرا متوجه ي وبلاگتون نشدم...
امير كيه...!؟
آراد كيه...!؟
و چرا هيچ عكسي از پسرتون نيست...!؟


قبل از آمدن آراد بود ...
به دنیا که آمد رای پدرش قوی تر بود امیر رضا شدند
عکی که هست همین گوشه پسرکی که خندیده و کلاه دارد
قبول نیست؟؟؟4 ماه گذشته از قدمت عکسش
آتيلا جون و مامان شيما
23 فروردین 92 16:10
سلامي دوباره...
ممنون كه پاسخ سوالم را عنايت فرموديد...
و اما عكس دلبندتان...
اگر براي شما فقط همين يك عكس از وبلاگ هشت صفحه اي يتان قبول است مارا چرا قبول نباشد...!؟
خدا برايتان حفظ و سايه ي شما را از سرش كم نكند... 


باز هم عکس بودها ... از عاشورا و یکی دیگه
به زودی یه دونه دیگر هم اضافه می کنیم چشم
سمیه جون
24 فروردین 92 10:44
سلام بر مادر پر تلاش...خوشم می آید که فعال می شوی...راستش روی این پست من نمی تونم حرفی بزنم ...کلا من هیچ وقت نمی تونم راجع به حضرت صحبت کنم...هیچ وقت...فقط گوش داده ام و می دهم و خواهم داد...فقط می توانم بگویم : ایشالا که ایشان نظر لطفشان را از ما برنگردانند...


انشالله آمین
مامان سارا
24 فروردین 92 10:45
در جواب کدام مامان سارا ؟؟!!!


یه مامانی سارا که برنامه ی سال بعدمون و خواسته بودن
دوست مجازی ات!
25 فروردین 92 19:37
بانوی اصفهانی و خوب اومدی
به دل نگیر کلا در مرام ما اصفهانیها اینه که الکی آدما رو ذوق مرگ کنیم
زنده باد اصفهان


زنده باد اصفهان و شما و همان بانوی اصفهانی
این پست تقدیم به شما
دوست خوب مجازی من