امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

اِليــــــــــــما

تن آدم شریف است به جانِ آدمیت

1391/12/7 8:23
نویسنده : اِليــــما
488 بازدید
اشتراک گذاری

روزهایی که پسرک تبِ تندِ بهاری نوزادان را در اسفند ماه تجربه کرد و تمام بدنش پُر شد از کلی دانه های  قرمز، بسیار غصه دارش بودم

 

هم برای دردی که از بیقراری هایش  می دانستم که می کشد   و هم  برای دانه های پخش شده ی روی بدنش ... که مکدرم کرده بود که دوستشان نداشتم ...

وکلی تعجب از خودم و البته شرمندگی....

 که انگار تازه کشف می کردم وجودِ  رابطه ای تلخ، بینِ ظاهرِ امیر و مادرانگی خودم را ....

متاسف شدم که آن رابطه بود ....و ظاهرِ امیرم تاثیر داشت بر نگاهم به معجزه ی خدا

تلفیقِ نگرانی عذاب وجدان دلشوره غصه و ...

 

و دوباره از نو  مرور کردم ... دوباره به نگاهم فرصت تغییر دادم .... دوباره سر فرضت خوب فکر کردم

 

معجزه ها وقتی از کُلی فاصله و  از آغوش امنِ پروردگار  به پناهِ دستانِ زمینی ما می رسند آنقدر پاک و  معصوم و بی دغدغه اند که بهانه ای می شوند برای مهارِ سرعتمان، برای به آرامش رساندنمان، برای کاهشِ چشمگیرِ این همه شتابِ بی دلیل؛  برای بهتر دیدن خدا

می آیند با یک دنیا صفت خوب که خدا برای زندگی دز زمین  توشه ی راهشان کرده است

که فقط پکی ازآن همه  خوبی هایی که از بَر کرده اند و خیلی هم خوب یادش گرفته اند می شود همین؛  تن آدم شریف است به جانِ آدمیت

 سن و سال، رنگ و نژاد، میزانِ زیبایی،اندازه ی سواد،مدل لباس و خیلی چیزهای ظاهری دیگرِِ مخاطبشان هیچ نقشی در واکنش آنها ندارد

ظاهر آدم ها هیچ تاثیری در قضاوتشان در رفتارشان در نوع نگاهشان به آدم ها ندارد اصلا ندارد

 همین که مهربانی را از صورتی گشاده و باز  شاهد باشند تمام وجودشان می شود لبخند و همه ی دهان بی دندانشان را که اوج زیبایی هم  است هدیه  ی نگاهمان می کنند

بچه ها آدم ها را با محبت  و عشق اندازه می گیرند و مهربانی را خیلی خیلی خوب می سنجند ...

از آن دنیا که به ما می رسند مهربانند از حسودی نمی دانند بخل ندارند دروغ نمی گویند تهمت نمی زنند غیبت نمی کنند و  ما کم کمک و ناخواسته الگوی این همه هنجارِ بدْ در وجودشان می شویم ....

غصه خوردم وقتی دیدم ناخواسته برای شیطان کار می کنم و چقدر نامحسوس روحِ بی آلایشِ معجزه ی خدا را می آلایم ...حتما قبل از هر کس دیگری خیلی چیزها را از من می آموزد ....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

سمیه جون
7 اسفند 91 11:30
خدایا سپاسگزاریم که ما بندگان را در اوج زیبایی آفریدی....فقط خدایا لطفاً سیرت ما را مانند صورتمان نیک گردان.آمین///ولی چهره آدم ها واقعاً در نگاه اول روی تصور ما تاثیر می گذارد واین موضوع ناخواسته اتفاق می افتد...باید خیلی تمرین کرد برای نیک نگریستن...مثل همه چیز نیاز به تمرین دارد و به جان خریدن البته عواقبش...دوست داشتن همه آدم ها کاری ندارد وقتی که وقتی آن ها را می بینی روی پیشانی شان بخوانی:made of God


اون made of god را خیلی ی ی ی ی ی دوست داشتم فقط یادت بمونه من هم made of god هستم ها ...
الی مامی آراد
8 اسفند 91 1:46
قربونت دل نازکت برم عزیزم باز که داری غصه میخوری انشالله زود زود خوب میشه خودتو اینقدر اذیت نکن فدات بشم

*
شانتی
10 اسفند 91 9:52
سلام مامان الی جون. ایشالله که فندقی خوب شده باشه تا حالا. در تعجبم که یه مادر چقدر می تونه در انجام وظیفه مادرانه اش اینقدر دقیق و متفکر باشه. احسنت به این قلب خدایی. ولی همونطور که که دوستمون هم گفت نباید اینقدر خودت رو بخاطر احساسات ناخودآگاه اینقدر اذیت کنی. شیطون غلط میکنه . حتی فکر نزدیک شدن به همچین مادری رو هم نمیکنه. دور و بر شما و فندقی من فقط فرشته می بینم. بقیش فقط آزمونه عزیزم که شما سرافرازی.


سلام سلام دوست خوبم مشتاق دیدن کامنت های مهربونتون
دلتنگتون بودم
فکر می کردم دیگه به من و فندق سر نمی زنید
ممنون که شیطون و دعوا کردید
به گل پسر و همسری سلام برسون ...
دوستتون دارم
شانتی
10 اسفند 91 11:24
منم همینطور گلی جون. فندقی رو ببوس. آخرشم یه عکس جدید ازش نذاشتیا!!!


زود زود چشم
گلبرگ
10 اسفند 91 11:44
آره، همین دیگه.
تب می کنن اونم شدید، مریض میشن اونم یه بیماری عفونی میکروبی که این روزا بین بچه ها شایع شده، پوست آدم کنده میشه با این همه استرس و بیخوابی که میکشه تازه اونم دست تنها تو شهر غربت.... چی بگم دیگه؟
آقا، شیطون، دست از سر کچل من یکی وردار، حوصله ی تو یکیو دیگه ندارم


خیلی عصبانی بودی دوستم .... من ترسیدم
زهرا مامان امیرحسین
10 اسفند 91 18:36
سلام دوست جونم
امیدوارم که دوتاتون خوب خوب باشین
یه وقت فکر نکنی نمیام وبلاگتون
من از خوانندگان پروپاقرص وبتونم
آی ی ی ... از دست این شیطون


سلام
ارادتمندیم
ممنون که ما رو می خونید
پانی(مامانه بهداد)
13 اسفند 91 16:53
انشالله که خوب و سلامت باشید مادر و پسر .
منکه ایمان دارم که خدای خوبمون این فرشته های کوچولو رو برامون فرستاده تا بهتر ببینیم شیطون های نادیده رو البته فکر میکنم به شرطی که خوب نگاهشون کنیم و ما هم از نو بزرگ بشیم و خودمون و خودشون رو به دستهای مهربان و بزرگ آفریدگار بسپاریم.


ممنون
می سپاریم به دست های مهربانش ش ش ش ش ش ش