فرنی فندقی یک نفره
چه لذتی دارد وقتی یک قاشق کوچک آرد برنج با برنج شسته شده که حاصل دسترنج همین نزدیکی های مادربزرگ با عشق است،را با آب در کوچکترین ظرف مسی دنیا می پزی، با سه چهار قاشق شیر آن هم شیر خودت مخلوط می کنی، میریزی در کوچکترین ظرف پیرکس دنیا ؛ به عمد شکر نمی ریزی به حساب آنکه یادت رفته تا از اولین غذا پسرک به طعم شیرین آن دل نبندد، می ایستی پای گاز با کمترین شعله ی ممکن، هم می زنی حض می کنی صلوات می فرستی، دوباره هم می زنی حض می کنی صلوات می فرستی؛ چشمانت را می بندی تا هیچ نور و تصویر و صدایی این همه لذت دوست داشتنی را حتی سر سوزنی کم نکند ، این همه عشق می شود اولین مراسم فرنی پزون امیر رضایت ، کم می پزی که پسرک غذای ماندهی یخچالی نخورد ....
و شیرین هم می شود بی شکر ، شاید چون کامت شیرین است
بوی رمضان در خانه بلند می شود..چه حس و حالی دارد این فرنی پزون بی دارچین و گلاب و کره
دیرتر نوشت :فندق خان به خاطر بسپار طعم اولین فرنی مامان پز را، دیرتر ها به بانویت بگو یادش به خیر در 5 ماه و 7 روزگی الی مامان یه فرنی پخت برام که انگشتامم باهاش خوردم ، خداییش هیچ چی آشپزی مامان ادم نمیشه واییییییییییییییییییییییییی که من چه حالی بکنم اون روز