امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

اِليــــــــــــما

در آستانه­ی هفتمین ماه همسفری من و دردانه­ی معصومم

1391/2/17 8:01
نویسنده : اِليــــما
658 بازدید
اشتراک گذاری

در آستانه­ی هفتمین ماه همسفری من و دردانه­ی معصومم

آرادم ، امروز آغاز دیگری است ، 6ماه از همسفر شدن من و شما می گذرد در تمام این دقایق و لحضات با من بودی و شدی مصداق واقعی تفسیر " همسفر همه ی دقایقم "

به جز معبود مهربانم هیچ کس و هیچ کس و هیچ کس!!!!!! حتی نیمی از یک روز  اینگونه و کامل در لحظه لحظه هایم با من نبوده است و این مشود تعبیری دیگر از معجزه بودنت

حست می کنم بیشتر از همه­ی  روزهایی که گذشت و این روزها که رنج بارداری کاهش نیافته اما متفاوت شده  همسفری با تو بیش از قبل می چسبد نیمی از وجودم شده ای  و  در پاره ای از لحظات نگران آن می شوم که مبادا روزی بر خیزم و تو دیگر در بطنم نباشی  هر چند در تناقضی شیرین منتظر لحظه پر شدنم آغوشم  از عطر تنت هستم

آغاز هفتمین ماه همسفری  مبارک

اگه همسفرخوبی برایت نبودم ، اگه مجبور شدم به یمن امدنت از این خانه به کاشانه ای دیگر کوچ کنم و به واسطه اش کلی کار برای انجام دادن داشتم

اگه مجبور شدم برای خریدهای تو پسر عزیز مادر صبح ها زود بیدار بشم شب ها دیر بخوابم و روزها دوندگی کنم

اگه مجبور شدی به خاطر غیر منطقی بودن رییس های کوچولوی مامان استرس  تحمل کنی!!!!!!!!!!!!!! من و ببــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــخش

در عوضش یه بابای مهربون صبور  و محکم داری که تو همه ی این لحظه ها تنهامون نذاشت .بود و محکم بود

در کنارش یه خاله بلک داری که از حالا دلش برا اومدنت و داشتنت پر می زنه کل هفته بعد ساعت کار با مامان قرار میزاره تا خونمون اتاقت خوشمل خوشمل باشه

یه عمه سارا داری که  دوست داره یه دنیا و می دونم وقتی بیای عاشق حس  حمایتش میشی آخه مامانی هم این حس عمه رو خیلی خیلی دوست داره

یه مامان جون  داری که رفته با کلی دردسر وام گرفته  و اصرار داره که وسیله هات و خودش برات بخره

 و یه خاله الی مهربون که از حالا  مراقب برا تولدت ایران بمونه و ..... خیلی دوستای  خوبی داری خیلی مامانی زود زود بیا و بپر تو بغلشون باز هم برات ازشون می گم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سمیه جون
19 اردیبهشت 91 14:50
البته دو تا فرشته هر روز با ما هستند ولی خوب چون نمی بینیمشون فکر میکنیم نیستن...خوش به حالتون که 3 تا فرشته دارین....
سمیه جون
8 خرداد 91 15:21
می بینم که سر الی مامان خیلی شلوغه و دغدغه هاش رو دیگه اینجا نمی نویسه...کشتیم خودمون رو با این پشتکاری که داریم البته ببخشید که من از اصطلاحات مصطلح رئیس گرام اینجا استفاده نکردم و فقط به واژه پشتکار بسنده نمودم...یا علی
خاله نفس
12 خرداد 91 11:14
ایشالا با همراهیِ خدا این روزایِ پایانی رو هم بسلامتی طی کنین و آغوشتون پر بشه از عطرتنِ فرشته کوچولومون آراد خان و اگر آقای پدر بخواهد باربد


ممنون خاله نفس مهربون من و آراد امروز روز تولد شاه کردان براتون دعا کردیم