امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

اِليــــــــــــما

مادر که می شوی...

1391/9/15 11:34
نویسنده : اِليــــما
484 بازدید
اشتراک گذاری

مادر که می شوی صبوری می شود درس و مشقت

درس روزها و مشق شب هایت

این روزها درس و مشقم خیلی بیشتر از همیشه است ، انگار که دیروزها کم خواندم و کم نوشتم که این روزها در حال جریمه ام این همه زیاد

صبوری مشق می کنم ، سخت است ، نوشتن از روی دست خط استادم که تمام صبوری است مشکل است ، به سبک آدم های صبور هم زندگی کردن وقتی خود خود خود واقعیت این همه صبور نیست باز هم سخت است

کل ماجرا از آن جا نشات می گیرد که وسواست به تمیزی خانه با آمدن فندق کم نشده ، کارهای او اضافه شد + مهمان + مهمان + مهمان

یاد نگرفته باشی که آسان بگیری انگار همه چیز سخت تر هم می شود ، امیر هم که مواظب است چیزی و کسی به من و او اضافه شود، جشن آلودگی هوا مزید می شود بر این سختی...

کسی که می آید ، انگار ناملموس در وجود امیر رخنه می کند، امیر نگران بود و نبود و حضور نفر سوم می شود( به جز بابا دلدل) خوابش نمی برد نمی خوابد

من = کار معمول خانه+ خواب امیر+ خوراک امیر+بازی با امیر+مهمان داری+غذا ساختن و تمیزی و تمیزی و تمیزی...+امیر نخواب همان امیری که لالا ندارد

تمام استخوان هایم از بیخوابی درد می کند ، امشب ساعت های بیدار شدن هایش را خواهم نوشت شاید من اشتباه می کنم و او ۱۰ بار شب ها بیدار نمی شود!!!!!!!!!!!!!!!!!!١

این همه مشق برایم زیاد است این همه درس برایم سخت است اما حتما می توانم که برایم تکلیف کرده است، بهتر می خوانم بیشتر می نویسم...

کاش کمی می خوابیدم .... کمی اما عمیق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

امین
15 آذر 91 21:59
از یه چیزی فک کنم تعجب کرده اینجوریه
سمیه جون
17 آذر 91 17:33
و بالاخره روزی تمام خواهد شد این شب بیداری ها....به زودی...وقتی اوضاع برایم غیرقابل تحمل می شود همیشه با خود می گویم "این نیز بگذرد...رودزود"


از زود گذشتنش هم می ترسم شبهایم خوایم بیداریم با امیر معنی دارد کم می شوم وقتی از آغوشم کم شود کاش نگذرد سمیه