شب های بیداری و سکوت خانه
سوژه ی جدید شب های امیر این است، در خواب وول می خورد و چیزهایی زیر لب زمزمه می کند انگار تهدید می کند: ( اینکه که من بزرگ تر شده و خوابم منظم تر شده دلیلی برای خوابیدن شما نیست ) من هم که مادر فرزند اولی!!!!!!!!!!!!!!! حساس و ترسو ، به کمترین صدا و تکانی بیدارم ، وقتی خواب بودنش را میبینم و شیر نخواستنش را طول می کشد تا بتوانم دوباره خودم را به خواب بسپارم
دیشب حرفی از کسی یادم آمد ( دروغ چرا؟؟؟غریبه هم که نیستید، یاد حرف مادر ساواش در سریال بی سرو سامان ترکی عشق و جزا) که شب ها وقتی خانه در سکوت کامل بود همه در خواب شیرین،حال خانه را رصد می کرد ، گوش می داد به صدای حال و هوای خانه، چه اشکالی دارد اگر کلبه ی کوچک من یک از هزار وسعت خانه او نمی شود(که من بابت همین کلبه و سقف زیبایی که دارد بسیار بسیار خدایم را شاکرم)، کار خوبی است ...
من هم دیشب تمرینش کردم گوش سپردم به صدای خانه ...جای جای خانه
از خور و پف آهنگین همسری که این روزها به آرزوی سالیانش به لطف وجود امیر رسیده است و شب ها روبروی یار دیرینه اش (تلویزیون) می خواید، به گمانم حال خانه خوب بود
ملافه های شسته ... جا کفشی تمیز... خانه طی کشیده و جارو شده...امیری که حمام کرده ..ناهار آماده همسری در یخچال.. شلتوک برنجی که بلاخره بعد از 10 روز از 4 طبقه پله ها بالا آمد تا شاید مرحمی باشد بر این همه ریزش موی مادری شیر ده!!!!!!!!!!!!!!!
نــــــــــــــه !!!!!!!!!!! یک جای کار لنگ است ...طلاهایی که نیستند حسی به من می گوید که در همین خانه اند ، نمی دانم شاید اگر چند شب متوالی ، نصفه شب های دور از خواب و بیداری اجباری؛ حال خانه را بپرسم از محل طلاها برایم نشانی آشکار کند .نمی دانم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدارا چه دیدید؟؟؟ممکن است