دومین روز از دومین فصل زندگی خاله بلک
همان قصه پر غصه همیشگیییییییییییییییی یکی بود و یکی نبود
وقتی این همه روز و ماه و سال بشماری لحظه ها
وقتی دعای همیشه ات چه بر روی سجاده چه در تمام لحظه های با خدا بودن خوشبختی عزیزانت و عاقبت به خیری آنها باشد
وقتی صبوری پیشه کنی و همه چیز را برای مهیا شدن بسپاری به دستان کریم ودودی که آغاز و پایان است
وقتی چرخ گردون بر مداری بچرخد و مدارا کند با ارزوهای قشنگت
بلک بر سر سفره ای آسمانی عروس مردی از نسل صبوری باران شود
و تو جای خالی نرگس خاتون بهشتی را برای دومین بار ، بینهایت حس کنی ، و اولین بارش بشود اولین آغوش امیر رضا
دوباره و صدباره دستانت را به نشانه تسلیم و لبانت را شکر گویان درست همانطور که از پدرو مادر خاتون آموخته ای ، رو به آسمان بلند خواهی نمود
یکدانه خواهر نازنینم ؛آغاز دومین روز از دومین فصل زندگیت مبارک
یادت بماند چه قول هایی در اولین روز به قلبم داده ای، یادت باشد آرامشت از مهمترین آرزوهای روزگاران من است
امیرک خاله ات عروس شـــــــــــــــــــــــد مبارکش باشد